دانلود کتاب اشک شیرین
نویسنده: مجید مظهرصفاری
ناشر : صریر
نویسنده: مجید مظهرصفاری
ناشر : صریر
نام کتاب : اشک شیرین
نویسنده : مجید مظهرصفاری
ناشر : صریر
تعداد صفحات : 126 صفحه
شابک : 978-600-331-479-5
تاریخ انتشار : 1397
رده بندی دیویی : 955/08430922
دسته بندی : زندگینامه و خاطرات , انقلاب اسلامی ایران
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 6500 تومان
"اشک شیرین" / گنجینه خاطرات دفاع مقدس 3
کتاب حاضر اثری از مجید مظفر صفاری می باشد که توسط انتشارات صریر منتشر شده است.
« جمهوری اسلامی اکنون میتواند مدعی پیروزی بر همه چالشهای پیشِ روی خود شود، زیرا تجربهی غلبه بر موانع فراوان و سخت را در دوران دفاع مقدس دارد... انتقال این خاطرات به جامعه، یک صدقه و حسنه و یک انفاق بزرگ معنوی است و کسانی که در این عرصه فعالیت میکنند؛ در واقع واسطههای رزق معنوی و الهی به کشور هستند... باید دفاع مقدس و جهاد و شهادت زنده نگه داشته شوند، تا نسل امروز به همان نسلی که اوج تاریخ دفاع مقدس را آفرید؛ ملحق شود... اگر تا پنجاه سال آینده هم برای جمعآوری حقایق و خاطرات و گنجینههای آن دوران، کار و تلاش شود، باز هم به انتها نخواهیم رسید . قریب سی سال از پایان جنگ میگذرد. کتاب حاضر، سومین کتاب از مجموعه تلاشهای دانشجویانِ کلاس درس دفاع مقدسِ مولف در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی ارومیه میباشد که در یک کار عملی به سراغ رزمندگان هشت سال دفاع مقدس رفتهاند و خاطرات ماندگار آنها را ضبط نموده و تحویل دادهاند. جلد سوم این مجموعه پس از بررسی و ویراش لازم تقدیم میشود.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"ساری داش
عضو سپاه سلماس بودم که برای طی دوره عقیدتی سیاسی، به شهر خوی رفتهبودم. عصر روز پنج شنبه، وقتی کلاس ما تعطیل شد؛ به سلماس آمدم. پیش دوستانم رفتم بعداز احوالپرسی گفتند: در منطقه ساریداشِ شپیران، سپاه با نیروهای حزب منحله دمکرات درگیر شدهاست. وقتی این را شنیدم، آهسته به سمت اسلحهام رفته، آنرا برداشته و سوار ماشین کمپرسی شدم.
دوستانم پرسیدند: کجا میروی؟
گفتم: درگیری رخ داده.
گفتند: تو که نیروی عقیدتی هستی! تو چرا میآیی؟
گفتم: اشکالی ندارد به هر حال همرزم هستیم و باید برویم.
بعداز اینکه دو ساعت پشت ماشین کمپرسی حرکت کردیم، به منطقه شپیران رسیدیم، در آنجا نیروهای اطلاعاتی ما کمین کرده بودند که بین آنها سلیمان سعیدی و شیرزادی و... هم بودند. آنجا با جنازه شهدا برخورد کردم. در وضعیتی شهید شدهبودند که هرگز از خاطرم نمیرود. آنها را کنار هم گذاشته و تیرخلاص زده بودند. دو نفر از سربازان را هم کشته و جیبهایشان را خالی کرده، بالای سرشان گذاشتهبودند."
مقدمه
آتش دوشکا
آب پرتقال
عکس یادگاری
واکس
اعزام
امداد غیبی
مربای هویج
سه به یک
دلخراش
ساری داش
کیلِه
قالوش
آقامهدی در اشنویه
کمترین تلفات
نماز نافله
دوربین
شیرمردان آذربایجان
اشک شیرین
کودک خوش اقبال
اسارت پدرم
دستور فرمانده
نزدیک معشوق
دندان
منبع آب
کمپوت گیلاس
بوی عرفانی
فرشته نجات
صدام بدعهد
در انتظار زیارت
جبههای دیگر
استقرار در شلمچه تا حمله عراق
دیدارِ برادر
کشف بزرگ!
و ادامه . . .
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد