×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود رایگان کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
انگار هیچ وقت نبوده

دانلود کتاب انگار هیچ وقت نبوده

انگار هیچ وقت نبوده
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : انگار هیچ وقت نبوده

نویسنده : امین فقیری

ناشر : نیکا

تعداد صفحات : 152 صفحه

شابک : 964-5836-37-9

تاریخ انتشار : 1382

رده بندی دیویی : 8فا3/62

دسته بندی : داستان های کوتاه

نوع کتاب : PDF

قیمت پشت جلد : 4000 تومان

قیمت نسخه الکترونیک : رایگان


معرفی کتاب

"انگار هیچ وقت نبوده!"

کتاب حاضر اثری از امین فقیری می باشد که توسط انتشارات نیکا منتشر شده است.

این مجموعه شامل چندین داستان کوتاه با عناوینی چون کله اسب، بزرگترها،انار هیچ وقت نبوده، دبی، همانند نسیمی که ناگهان بوزد، شبی تاریک و خیس، خاکستری ها، خاربوته های آن خشکستان، پرنده های گلی، حرف بزن شهریار حرف بزن!، طبلهای فومانچو، این شاخه بید را، مردی با نی لبکی کوچک و ... می باشد. 

 

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

"مرد زن هایی را با آرایش عجیب و غریب می دید که از اتوبوس هایی که جلو سالن می ایستادند پیاده می شدند. کم کم نگاه کردن به آن ها با لذتی درونی همراه شد. شاید بعضی از این مناظر را در فیلم ها دیده بود یا در رویاهایش. همه چیز برایش زنده و لغزان بود. حس کرد. که زنش نیز همانند او خودش را رها کرده و محو تماشا شده است. یک دفعه از جا پرید و گفت: «بچه ها؟!» زن به خود آمد. چادرش را به خود پیچید و فریاد کشید: «حسن-عباس، ای خدا» مرد گفت: «پروانه و سمیه کجان؟ تو ازاین طرف برو- خداکند از بیرون نرفته باشند» نگرانی از صورت مرد که گویی خورده مو روی آن پاشیده باشند به چشم می خورد. اوضاع برایش گیج  کننده بود. هر آن جهت ها، درها-علایم را فراموش می کرد. زن نیز پریشیده ونگران این طرف و آن طرف می رفت."

فهرست مطالب

کله اسب
بزرگترها
انگار هیچ وقت نبوده!
دبی
همانند نسیمی که ناگهان بوزد
شبی تاریک و خیس!
خاکستری ها
خاربوته های آن خشکستان
پرنده های گلی
حرف بزن شهریار، حرف بزن!
طبلهای فومانچو!
این شاخه بید را
مردی با نی لبکی کوچک
پرستوی سفید

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
آناهیتا میرشاهی

هنوز نخوندم نظر چی بدم

1402-01-08

فرشته

خوب بود

1400-12-05

سیدعلیرضا

مجموعه ای از داستان های کوتاه به قلم جناب فقیری ، داستان ها را خواندم و بعضی جالب و برخی را هم دوست نداشتم ولی خواندن آن را پیشنهاد میکنم تا با قلم‌ نویسنده آشنا شوید

1400-10-04

amirhg

عالی

1399-01-19

محمد دل پیرو

عالی

1399-01-10

حامد دشتی.

خیلی عالی بود.

1398-08-04

حامد دشتی.

عالی بود.

1398-08-04

مینا قاسمی

کتابش عالی بود

1398-01-08

namazi

کتابش خیلی خوبه

1397-10-04

Hadi

عالیه

1397-08-02

برچسب ها