×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
برفراز آشیانه عنقا - جلد دوم

دانلود کتاب برفراز آشیانه عنقا - جلد دوم

برفراز آشیانه عنقا - جلد دوم
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : برفراز آشیانه عنقا - جلد دوم

نویسنده : منصور انوری

ناشر : صریر

تعداد صفحات : 408 صفحه

شابک : 978-600-5156-96-6

تاریخ انتشار : 1392

رده بندی دیویی : 8فا3/62

دسته بندی : زندگینامه و خاطرات , جنگ تحمیلی و دفاع مقدس, شهدا

نوع کتاب : Epub

قیمت نسخه الکترونیک : 15000 تومان


معرفی کتاب

"بر فراز آشیانه عنقا"

کتاب حاضر اثری از منصور انوری می باشد که توسط انتشارات صریر منتشر شده است.

این اثر که شامل شرح وقایع رخ داده در کردستان می باشد با محوریت داستان زندگی شهید کاوه از ابتدای مبارزات ایشان تا لحظه شهادت ایشان را به تفسیر بیان کرده است. در ابتدای داستان به شرح خواب شهید کاوه می پردازد و در ادامه کمک های 330 نفر از برادران سپاهی که برای دفاع از این مرز و بوم وارد سنندج شده بودند را بیان می کردند.

 

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

"آفتاب، در شرف غروب پشت توده ابري تيره، رو پنهان كرده بود. تاريكي ناشي از ابرهاي سياه، شب زودرسي را تداعي مي كرد و بلندي ارتفاعات احاطه كننده منطقه، غروب ملالت بار را رنگ تيره مي زد. ستون، تازه به پاي كوه هاي بلند رسيده بود كه صدای رگبار طنين انداخت...

كمين، در مناسب ترين مقطع، با نهايت دقت انتخاب شده بود. دشمن روي اين كمين گاه ها حساب ويژه‌اي باز كرده بود؛ و در واقع تنها دستمايه‌اش در نبرد با نيروهاي انقلابي بود. كار نيز آسان بود. تو پشت صخره كمين مي‌كردي، در موضع حفاظت‌شده مستحكمي قرار مي گرفتي و دستت را روي ماشه مي فشردي... ديگر همه‌چيز باب ميل تو پيش مي‌رفت!...

نيروهاي مقابل، بلادفاع، غافلگيرشده... بدون آشنايي كافي به منطقه، در برد تير و ديد تو، به خاك مي ريختند و تو اين را شجاعت مي ناميدي!...

به تدریج امر بر مهاجمان مشتبه شده بود و خود را شجاع خوانده بودند و رجزخوانی می کردند... مینی بوس که نزدیک ترين خودرو به مواضع کمین بود، و پر از نیرو، اولین طعمه بود. شب داشت از راه می رسید و ابرها رسيدن آن را تسریع می کردند! حدود دویست نفر ـ با احتساب گروه اسکورت ـ در معرض گلوله هایی بودند که از مدرن ترین سلاح ها شلیک می شد... و بعد، تو، روز دیگر در رادیوهایت داد سخن می دادی و «هل من مبارز» می‌طلبیدی...

راننده مینی بوس، وقتی سوزش گزنده گلوله را در پایش احساس کرد و چهره اش از درد به هم برآمد، تازه فهمید که: «درست که سقزو! نزدیک است... اما... دشمن از آن نزدیک تر است و بی نظمی و خودرأیی نتایج تأسف باری در بردارد!»"

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

کتاب های دیگر انتشارات صریر

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها