×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
تن تنها

دانلود کتاب تن تنها

تن تنها
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : تن تنها

نویسنده : اعظم طهماسبی

ناشر : ماهابه

تعداد صفحات : 458 صفحه

شابک : 978-600-5205-86-2

تاریخ انتشار : 1395

رده بندی دیویی : 8فا3/62

دسته بندی : رمان های ایرانی

نوع کتاب : Epub

قیمت پشت جلد : 46000 تومان

قیمت نسخه الکترونیک : 13100 تومان


معرفی کتاب

"تن تنها"
کتاب حاضر اثری از اعظم طهماسبی می باشد که توسط انتشارات ماهابه منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" آرام وبی صدا چادرم را برداشتم وازحیاط خارج شدم؛نگاهی به تَه کوچه انداختم؛ کسی نبود.دِه خلوت بود. به سرعت از سربالایی کنارخانه مشهدی حیدر بالا رفتم؛راه را دور زدم تا زودتر برسم.در عالم خودم بودم که یکهو متوجه آن ایمان خاله زنک شدم که از پایین داشت به طرف خانه شان می آمد؛خود را پس دیوار قایم کردم؛اگر می دید مرا بیچاره می شدم؛از ترس داشتم می مردم.دوباره نگاهی کردم؛دیدم که واردخانه شان شد و در را پشت سرش بست.نفسی عمیق سردادم وبسرعت ازآنجا فرار کردم. به باغ نزدیک شده بودم؛ باهزار دلشوره و اضطراب به سمت چشمه رفتم؛ از پس درختها توانستم آرش را ببینم؛خود را به او رساندم،نفس نفس زنان مقابلش ایستادم؛اوکه محودیدنم شده بودکلامی به زبان نمی آورد؛ بریده بریده گفتم:«چیه آدم ندیدی؟»او که تازه به خودآمده بودگفت:«دیدم؛ولی باورکن فرشته ازنزدیک تا بحال ندیدم.»باذوق ادامه داد:«دختر تو یه فرشته واقعی هستی؛اینومی دونستی؟»ازاین تشبیه آرش حظ وافری کردم؛اوکه خود درنهایت زیبایی قرارداشت؛مخصوصا با آن کاپشن چرم قهوه ایی وشال ودستکش مشکی که پوشیده بود و از او یک مرد بسیارخوش تیپ ساخته بود؛اینگونه از من تعریف کند الحق که جای حظ کردن هم داشت.با شرم گفتم:«نمی خوای بگی چیکارم داری؟»من باید زود برگردم.قبل از اینکه مادربزرگم ازخواب بیدار بشه بایدخونه باشم.»باشیطنت خاصی  که در چهره اش موج می زد جواب داد: «دوستت دارم ستاره خانوم،چهره مینیاتوری ات ازجلوچشمام دور نمیشه بدجور اسیرت شدم؛اجازه بده بیشتر باهم آشنا بشیم؛می خوام بیشتر تورو ببینم."
 

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها