دانلود کتاب خاطرات ادبی گورکی
نویسنده: کنستانتن فدین
ناشر : نیکا
نویسنده: کنستانتن فدین
ناشر : نیکا
نام کتاب : خاطرات ادبی گورکی
نویسنده : کنستانتن فدین
ناشر : نیکا
مترجم : سیروس سهامی
تعداد صفحات : 352 صفحه
شابک : 964-5836-86-7
تاریخ انتشار : 1390
رده بندی دیویی : 891/78309
دسته بندی : ادبیات جهان, زندگینامه و خاطرات
نوع کتاب : PDF
قیمت نسخه الکترونیک : 12000 تومان
"خاطرات ادبی گورکی"
کتاب حاضر با عنوان اصلی (Gorki parmi nous:Scenes de la vie litteraire) اثری از کنستانتن فدین (Konstantin Fedin) می باشد که با ترجمه ای از دکتر سیروس سهامی که تسط انتشارات نیکا منتشر شده است.
آغاز نگارش کتاب حاضر، به ژوئن 1941 می رسد و نخستین بخش آن در شماره ی ششم مجله ی نووی میر، بلافاصله پس از جنگ منتشر شد. آن چه توجه ی نویسنده را به طرح و نگارش این کتاب برانگیخت تمایل او به پرداختن به وضع خود و دیگر نویسندگان جوانی بود که در کنار نگارنده زندگی ادبی خود را آغاز کرده بودند و همچنین تاکید بر نقش موثری بود که گورکی در شکل بخشیدن به شخصیت ادبی این گروه از نویسندگان ایفا کرده است. نگارنده درصدد برآمده تا با تشریح روابط گورکی با عضوی کوچک از گروه نویسندگان آن دوران، نفوذ او را بر ادبیات در حال زایش شوروی باز نماید.
بنابراین این دفتر برآمده از خاطرات زنده ی نویسنده ی این سطور است و حد و رسم مطالب، از سویی با محل وقع حوادث طی دورانی معین و از سوی دیگر با حلقه ی مراودات شخص نگارنده مشخص شده است: محل مورد نظر شهر لنین گراد، مقارن نیمه ی نخست دهه ی 1920 و گروه مورد بحث، حلقه ی نویسندگان جوانی بوده است که با نام «برادران سراپیون» شناخته می شدند.
... گورکی بر آن بود که جامعه ی در حال شکل گیری شوروی آینده ی روسیه به حساب می آید. مخالفان او بر این واقعیت باور نداشتند، بنابراین به هیچ روی قادر نبودند، بر جریان ادبی در حال زایش روسیه، نفوذ در خور توجهی اعمال کند.
کتاب حاضر درواقع یک زندگی نامه ی شخصی است. اما در زندگی نامه ی یک نویسنده و در شک بندی ضمیر او بسیاری از عوامل موثر می افتد که در این کتاب به یقین قادر به ارائه تمامی آن نیست. ازاین رو این گمان که گورکی یا مخالفان او و یا حتی حلقه ی دوستان نزدیک نویسنده به تنهایی و پیشاپیش بتوانند مسیری را که نویسنده و یاران او در عرصه ی ادبیات پیموده اند به دقت ترسیم کنند پندار نادرستی خواهد بود .
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"من و آکیم لفوویچ در کنار کانال گریبایدوف، نه چندان دورتر از «انتشارات دولتی» ایستاده بودیم و من یقین داشتم که او به هیچ صورتی نمی تواند بگوید که «من این اثر را می خواهم به انتشارات واگذار کنم». به «انتشارات نه»، بلکه به «دولت»! آری به دولت، زیرا در غیر این صورت موضوع با آنچه که او از متعالی بودن هنر و از رسالت خود به عنوان یک هنرمند از حوزه ی ادبیات در ذهن خود پرداخته بود، به کلی منافات داشت.
اکنون بار دیگر او را روی در رو می دیدم. با اندامی کاملا کوچک و پالتویی در بر؛ دستمالی در دست داشت و به نظر می رسید لحظه ای پیش از این چشمان نمناک خود را با آن پاک کرده است. شباهتی تمام به یک رومی عالی جاده داشت، با تاج افتخاری بر سر که در اتاق انتظار آپارتمان گرکوف ها، به سلام دوستانی که با اشتیاق و شیفتگی بسیار برگرد او حلقه زده اند پاسخ می گوید.
دراین خانه آکیم لفوویچ ولینسکی را می پرستیدند و هرگاه که او در سرمیز غذا، رشته ی سخن را به دست م یگرفت تاتقاضا کند جام ها را به افتخار کسی بلند کنند، همواره نکته ای هیجان انگیز و یا سرگرم کننده بر زبان می راند و در این نکته پردازی ها همیشه بخشی از وجود خود و اعتقاد راسخش را نسبت به هنر و به استعداد، به ودیعه مینهاد."
پیشگفتار
سال های 1920 – 1921
سال 1920
سال 1921
فقیر
داستان خیاط
سرخ ها و سفیدها
میخائیل لئونیدو ویچ!
سال های 1921 – 1928
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد