×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
خلسه ی عشق

دانلود کتاب خلسه ی عشق

خلسه ی عشق
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : خلسه ی عشق

نویسنده : محمدعلی عرب نژاد خانوکی

ناشر : متخصصان

تعداد صفحات : 80 صفحه

شابک : 978-622-6237-26-0

تاریخ انتشار : 1397

رده بندی دیویی : 8فا1/62

دسته بندی : شعر فارسی, شعر عروضی

نوع کتاب : Epub

قیمت نسخه الکترونیک : 6700 تومان


معرفی کتاب

"خلسه عشق"
کتاب حاضر اثری از محمدعلی عرب نژاد خانوکی می باشد که توسط انتشارات متخصصان منتشر شده است.
شاعرک در دفتر قبلی آورده بود دود سیگار بریزید به حلقم؛ به خدا «خلسه ی عشق» به درد سرطان می ارزد کارش به فلوکستین بیست کشید و حالا آمده است با انبوهی از واژگان بی سرو ته که گنجشکان قصه را از ساختن لانه ای باز بدارد و درخت داستان را تبر بزند تا اینکه کاغذ متولد شود... و اما کاغذ... همواره آغوشش برای توتون سیلورهای کوچه ی دیوار مهربانی  باز است و اما وقتی می خواهد به آغوش کتاب رود؛ دستمایه ی محتکرین شهر می شود کاغذ... خبر می شود و راست و دروغش را نویسنده هم نمی داند ...شعر می شود و با قیمتی اندک فروخته می شود ... و گاهی حکم می کند: آهای شاعرک!
خفه لطفا!!!  خلاصه اینکه: مرا در «خلسه‌ی عشق»م رها سازید و برگردید...
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" صلایی در جهانی عاری از تغییر، پیچیده
شب تاریخ، در یک هاله از تقدیر، پیچیده
به خود گفتم که دستی بر سر زلفت کشم؛ اما
مرا موی تو در خود مثل یک زنجیر، پیچیده
میان تخت ‌خوابی مملو از کابوس، یک عاشق
خودش را در میان ورطه‌ی تعبیر پیچیده"
 

فهرست مطالب

کنارم مینشینی میکنی یکریز طنازی  

باز با یک دل مجاب شده  

آسمان شهر من امروز آبی رنگ نیست 

شانه ات گُم بود وقتی غم فروان داشتم  

اگرچه میکشی بر بسترم رنج پرستاری  

بی تو غرقم؛ غرقِ در انبوهی از تکرارها  

هرشب میان خواب ها کابوس میبینم  

چشم هایم از سر شب تا سحر بارانی است  

باید از این تاریخ بی تکرار، برگردم  

نابسامانم و پریشانم، تو بر این وضعیت اثر کردی  

میرسد از کوچه مان، عطرِ حضور کسی 

بیاور شانه ی خود را که من از گریه سرشارم  

صلایی در جهانی عاری از تغییر، پیچیده  

باز شوری در شب شعرم بپاست؛ ای همسفر!  

باز دارد فکر من غرق عجایب میشود 

سر شوخی دل و شعر اگر وا شده است  

حجاب از چهره ات بردار اگر نه خوب میدانی  

آماجِ دردم؛ لحظه ای پیشم بیا؛ خوب است  

وقتی که از حدیث غزل، باخبر شدیم  

دلم گرفته چنان از هوای این وادی  

چقدر چهره ی تو جلوه ای فریبا داشت  

سَر میکند شهرِ دیوان، در انتظاری دروغین  

شبی که راه هم آغوشی من با غزل سد بود؛ باور کن  

دوباره آمده ام تا که دردسر بشوم  

دست از سرم بدار، که بسیار خسته ام  

چیزی حریفِ شاعرِ شیدا نمی شود  

بساطِ عشق، زمانی که برقرار شود  

فهمیده ام که کل زمستان دروغ بود  

چند وقتی هست که درگیر باران نیستم  

باید که در شهرِ دلم، باران بگیرد  

عزیزم! هیچ کس مانندِ تو اینقدر زیبا نیست  

چند روزیست دلم بی سروسامان شده است  

در نشیبِ زاگرس با شعله ای افروخته  

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها