دانلود کتاب راز گمشده مجنون
نویسنده: مرضیه نظرلو
ناشر : صریر
نویسنده: مرضیه نظرلو
ناشر : صریر
نام کتاب : راز گمشده مجنون
نویسنده : مرضیه نظرلو
ناشر : صریر
تعداد صفحات : 232 صفحه
شابک : 978-600-5262-42-1
تاریخ انتشار : 1392
رده بندی دیویی : 8فا3/62
دسته بندی : زندگینامه و خاطرات , شهدا
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 9500 تومان
"راز گمشده مجنون" / روایتی مستند بر اساس زندگی سردار شهید علی هاشمی
کتاب حاضر اثری از مرضیه نظرلو می باشد که توسط انتشارات صریر منتشر شده است.
اين نوشتار روايتي است كاملاً مستند براساس زندگي سردار شهيد علي هاشمي. کتاب راز گمشدهي مجنون برشی داستانگونه اما کاملاً مستند است از زندگی، جنگ، قرارگاه نصرت و راز و رمزهای هور که بنا دارد با تصویرهای واقعی بهقدر بضاعت به مخاطب نزدیک و گوشهای هرچند کوتاه از ابعاد وجودی سردار بزرگ جنگ - علی هاشمی- را به تصویر بکشد.
سعی نویسنده بر آن بوده است که حقیقت خاطرات و وقایع با پردازش ذهنی و تصویرسازی خیالی آمیخته نگردد و روال داستانی صرفاً در جهت ارتباط گرفتن با مخاطب و تأثیر پذیری بیشتر به استخدام خاطرات در آمده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"نيروهاي خسته به عقب برگشتهاند. دوباره ما ماندهايم و بچّههاي نصرت که حالا ديگر خيلي اسرارآميز نيستند و بوميهاي منطقه. در جلسهاي که با فرماندهي کل برگزار شد قرار شد که مسئوليت حفظ جزاير را قرارگاه نصرت برعهده بگيرد ولي در عين حال به کار شناساييهاي برونمرزي هم ادامه بدهد. تمام چيزها مثل قبل بود ولي حفظ جزاير مسئوليت سنگيني است که روي دوشم گذاشتهاند. اين منطقه بچّههاي زيادي را از ما گرفته و خونبهاي آنها حفظ مجنون است، حدود 100 تا 150 حلقه چاه نفت در جزيره هست که از هر جهت براي ما اهمّيت دارد.
مقرّ قرارگاه را به موقعيت شهيد بهشتي منتقل کردهايم. برادران ارتش هم در اينجا پايگاه دارند. قرار شده است تا مدّتي يک ستاد مشترک بين لشکر 92 ارتش و سپاه در اينجا زده شود. سرهنگ رامين، فرماندهي ارتش، مرد بسيار منضبط و منظّمي است. اصول نظامي را خوب ميداند و پايبند آموزشهاي کلاسيک است. ولي ما سپاهيها خيلي درگير اين چيزها نيستيم امّا لازم است در اين مدّت که با برادران ارتش در اينجا مستقر هستيم، بچّههاي ما به اصول آنها احترام بگذارند تا مشکلي پيش نيايد. طبيعي است که خيلي کار ما را قبول ندارند. در اوّلين جلسه با فرماندهان ارتش کامل آشنا شدهام. الآن در ستاد مشترک جلسهي دوم در حال برگزاري است. حبيب که از نيروهاي ستادي نصرت است را صدا ميکنم،
- حبيب، لباسهاي تميز و مرتب و اتو کشيدهات رو بپوش ميخوايم بريم جلسه.
- کجا علي؟
- با فرماندهان لشکر 92 جلسه داريم. آماده شو بيا.
- من نميتونم علي. اونا خيلي منضبط و مقرّراتياند. ميترسم بيام کارها خراب شه.
- تو کاريت نباشه. ميآيي و قراره نمايندهي ما در ستاد مشترک بِشي. پس سعي کن اعتماد به نفس داشته باشي و آبروي ما رو حفظ کني. خودتم مرتّب کن، اگه ميشد يک آرايشگاهي هم ميرفتي بد نبود.
- مگه چه خبره؟ جلسه است ديگه خواستگاري که نميريم.
- نه تو نميدوني، وقتي ميري پيش ارتشيها بايد درست و حسابي تحويلشون بگيري.
وارد جلسه که شديم حبيب کمي هول کرد و مضطرب بود. امّا کمکم دارد خودش را پيدا ميکند، به عنوان نمايندهي خودمان معرّفياش کردم تا ستاد را داشته باشد. ديگر خيالم از اين بابت راحت است. بعد از جلسه ميآيم و در اتاقم مينشينم تا به کارهاي عقب افتاده برسم. "
این کتاب فهرست ندارد.
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد