دانلود کتاب من آن زنم که راه به جایی نبرده است
نویسنده: راحله کریمی فیض آبادی
ناشر : سخن گستر
نویسنده: راحله کریمی فیض آبادی
ناشر : سخن گستر
نام کتاب : من آن زنم که راه به جایی نبرده است
نویسنده : راحله کریمی فیض آبادی
ناشر : سخن گستر
تعداد صفحات : 80 صفحه
شابک : 978-964-477-599-4
تاریخ انتشار : 1388
"من آن زنم که راه به جایی نبرده است"
کتاب حاضر اثری از راحله کریمی می باشد که توسط انتشارات سخن گستر منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"حس می کنم که شاخه ی عریانم
یا نه، که برگ زرد و پریشانم
دیگر کسی دوباره نمی خوابد
در سایه سار شاخه ی دستانم
حس می کنم چقدر گنه کردم
حس می کنم چقدر پشیمانم"
الهی بهارت زمستان بگیرد
شنیدم هی سراغم را گرفتی لای شب بوها
آنقدر مستم که دلِ انگور میلرزد
نگاهم کردی و ناز نگاهت را خریدارم
السلام ای گنبد زرد طلا
نبینم قامتت را بشکند حتی نماز ای مرد
گفتند امید و آرزو مکروه است
ترا اندازه ی گلهای مریم دوست میدارم
گفتی که نان دوباره فراوان نمیشود
کسی نیست بر شانه هایش بمیرم
دیگر از دست خود و دست خدا خسته شدم
من را شکسته اید ولی خم نمیشوم
شعری برای حضرت خورشید میگفتم
حس میکنم که شاخه ی عریانم
گفتی چرا پس از تو دلم وا نمیشود
مبادا گیسوانت را رها در باد گردانی
مگر نه اینکه تو خوبی؛ چرا نمیآیی؟!
یک آسمانی مرد برمیگردد از خورشید
بمیرم سفره ی بابا همیشه نانِ کم دارد
من همان حوال شیطانم فریبت میدهم
من خاله بازی میکنم با خواهرم اما
امشب دری به روی دل بسته واکنید
زیر یک سقف با توام امازیر یک سقف با تو تنهایم
روز تسبیح تو پرنده ها سمت باغ انار می آیند
دخترانِ آریای چشم تیز
دخترانِ ریمل و تل نیستیم
عشق یعنی من و یک دنیا تو
ای قلم! مدیون اگر ساکت شوی
همیشه خانه ما رنگ و روی دیگر داشت
من هم اسیر دام شدم بس نمیکنی؟
حیف است لب از لب تو بردارم من
تقدیم نگاه روشنت خواهم شد
چرا اینجا شقایق بودن عجیب است؟
آمدی چشمم ز خواب افتاده بود
برای عشق تو من بی جواب میمانم
گرچه زردیم و زرد میخندیم
تو مثل پنجره، من مثل دیوارم
گفته بودی که کمی صبر کنم خواهد مرد
گرچه سرمست چشم های توام
تیر و کمان رستم و افراسیاب کو؟
به اقیانوس دل را میزنم دریا که چیزی نیست
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد