دانلود کتاب سه سرباز
نویسنده: جان دس پاسوس
ناشر : نیکا
نویسنده: جان دس پاسوس
ناشر : نیکا
نام کتاب : سه سرباز
نویسنده : جان دس پاسوس
ناشر : نیکا
مترجم : علی کهربایی
تعداد صفحات : 476 صفحه
شابک : 978-600-90920-9-3
تاریخ انتشار : 1392
رده بندی دیویی : 813/52
دسته بندی : رمان های خارجی
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 50500 تومان
" سه سرباز "
رمانی با عنوان ( Three soldiers ) به نویسندگی جان دس پاسوس ( John Dos Passos ) به ترجمه ی علی کهربایی از انتشارات نشر نیکا منتشر شده است.
رمان « سه سرباز » ماجراهای سه سرباز جوانی است که در جریان جنگ جهانی دوم به سر می برند و هر کدام نماینده قشری در امریکا هستند و حساسیت ها و دغده های خودشان را دارند. این اثر از آثار کلیدی ادبیات جنگ در امریکا محسوب می شود و در لیست اثار کلاسیک مربوط به جنگ قرار دارد.
نویسنده در رمان حاضر بیش از هر چیز دیگر به بیهودگی جنگ نظر دارد، وی که خود نیز سال ها بعنوان طبال در خلال جنگ های داخلی آمریکا حضور داشته، هیچ حقی برای هیچکدام از طرفین دعوا قائل نیست و هرجنگی را به مثابه برادرکشی ارزیابی می کند.
جان دوس پاسوس متولد ۱۴ ژانویه ۱۸۹۶ در شیکاگو و فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد است. وی دو رمان اول خود، به نام های "یک مرد: ۱۹۱۷" و "سه سرباز" را به ترتیب در سال های ۱۹۲۰ و ۱۹۲۱ منتشر کرد و بر اساس تجربیاتش در جبهه نوشت. او جنگ را به عنوان ابزار نظام سرمایه داری برای به اسارت کشیدن کارگران مورد انتقاد قرار می داد و از صلح گرایی و اصلاحات اجتماعی حمایت می کرد..
بخشی از کتاب سه سرباز را باهم می خوانیم :
" گروهان خبردار ایستاد و افراد صاف به رو به روی خود، میدان خالی رژه، که کپه های سنگپوکه کفِ آن در نور شامگاهی ارغوانی شده بود، چشم دوختند. باد، همراه بوی آسایشگاه ها و ماده ضدعفونی، بوی چرب و ملایم غذا را نیز با خود می آورد. در آن سوی میدان بزرگ، مردان در صف های طولانی، آرام آرام وارد کلبه چوبی و باریک غذاخوری می شدند. گروهان، چانه ها پایین، سینه ها جلو، پاها منقبض و خسته از قدم رو بعدازظهر، خبردار ایستاده بود. همه صاف به جلو خیره بودند، برخی بهت زده و از سرِتسلیم، برخی هم برای سرگرم کردن خود می کوشیدند جزء جزء هرچه را که در میدان دید خود می یابند ـ سنگپوکه ها، سایه دراز خوابگاه ها و غذاخوری ها و افرادی که دورو بر آنها پرسه می زدند، تف می کردند، سیگار می کشیدند، یا به دیوارهای چوبی تکیه داده بودند ـ زیر نظر بگیرند. بعضی از افراد توی صف، صدای تیک تیک ساعت های توی جیبشان را می شنیدند. کسی تکان خورد و حرکت پایش سنگپوکه ها را به غرچ غروچ در آورد. صدای گروهبان در آمد: "مث اینکه خبردار بود. هی، با توام، وول نخور!" افراد نزدیک به فرد خطاکار از گوشه چشم نگاهش کردند. دو افسر از آن سوی میدان رژه به سمت آنها می آمدند. افرادی که خبردار ایستاده بودند از حرکات و شیوه راه رفتن افسرها حس کردند آنها از موضوعی بامزه صحبت می کنند. یکی از افسرها با خنده ای بچگانه، از دیگری جدا شد و آهسته به سوی دیگر میدان برگشت. افسر دیگر که ستوان بود، لبخند به لب به سمت آنان آمد. به گروهان خود که نزدیک شد، لبخند از لبهایش زدوده شد، چانه اش را جلو داد و با گامهای سنگین و حساب شده به طرف آنان آمد. "
این کتاب فهرست ندارد.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
عالی
1400-08-28