دانلود کتاب شیر سیاه
نویسنده: الیف شافاک
ناشر : ماهابه
نویسنده: الیف شافاک
ناشر : ماهابه
نام کتاب : شیر سیاه
نویسنده : الیف شافاک
ناشر : ماهابه
مترجم : نجمه برومندی
تعداد صفحات : 1396 صفحه
شابک : 978-600-8632-17-7
تاریخ انتشار : 1398
رده بندی دیویی : 3533/894
دسته بندی : رمان های خارجی, داستان و رمان های عاشقانه, داستان های آموزنده
نوع کتاب : Epub
قیمت پشت جلد : 48000 تومان
قیمت نسخه الکترونیک : 13700 تومان
"شیر سیاه"
کتاب حاضر با عنوان اصلی (Siyah sut) اثری از الیف شافاک (Elif Shafak) می باشد که با ترجمه ای از نجمه برومندی توسط انتشارات ماهابه منتشر شده است.
الیف شافاک در این اثر به بررسی مسائل عشقی در بین زنانی که قصد ازدواج و بچه دار شدن را دارند و از طرفی از این مسئله اطمینان ندارند و در پی آن با خود در جدال هستند؛ پرداخته است. داستان در واقع در مورد زندگی همه زنان در طول تاریخ است. به گونه ای که تمام مراحل زندگی یک زن از دوران مجردی ، عاشقی ، ازدواج، بچه دار شدن و حتی افسردگی پس از زایمان و بزرگ کردن بچه ها را پوشش می دهد. الیف شافاک که خود مطالعاتی در رابطه با زنان داشته در این اثر به خوبی به مسائلی که همه زنان از جمله خودش که صاحب دو فرزند است پرداخته است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" الان در استانبول، ظهر است. من روی کشتی بخار جیپسی (کولی) نشسته ام. اسم کشتی را به این خاطر جیپسی گذاشتند که مدام بین آبهای آبی در حرکت است و مسافرها را بین ناحیه مرکزی و جزیره ها جابجا میکند. عشاق جوانی که با هم قرار عاشقانه می گذارند، دانش آموزان دبیرستانی که از کلاس فرار کردند، کارمندهای اداره که ساعت نهارشان را کش میآورند، عکاس ها که دوربین هایشان را به گردن انداختند، و فروشنده ها که بساطشان را با خودشان آورده اند، و توریست ها که برای گردش اینطرف و آنطرف میروند. به هر ترتیب انواع و اقسام آدمها از هر طبقه ای خودشان را به این کشتی رسانده اند که مدام از این سو به آن سو در حرکت است. من کاملا تحت فشارم. در گوشه ای بین یک زن خیلی چاق و یک آقای خوش قیافه که معلوم است در جوانی برای خودش جنتلمنی بوده، نشسته و کتابهایم را روی پایم گذاشته ام. تازه دارم از یک مصاحبه که برای مجلهی ادبی یکی از جزیره ها انجام دادم بر میگردم. یک دختر شهری که به خانه بر میگردد. به تنهایی.
کمی بعد از اینکه کشتی، بندر را ترک میکند، میفهمم که دفترچهی یادداشتم را در محل مصاحبه جا گذاشتم. ناگهان احساس بدی به من دست میدهد. چرا من همیشهی خدا باید چیزی را فراموش کنم؟ چتر، گوشی موبایل، قرصهای ویتامین، ریمل، رژ لب، گل سر، دستکش و ... . من حتی ساندویچ نیمه خورده ای که برای چند دقیقه کنار گذاشته بودم را از یاد بردم. حتی یک بار در توالت عمومی انگشتر نقره ای که وقت شستن دستهایم آنرا بیرون آورده بودم، فراموش کردم. یک بار دیگر هم گوی کریستالی که دو لاک پشت در آن بود و دوستم به عنوان هدیهی تولد برایم آورده بود را جا گذاشتم و چون نمیتوانستم موضوع گم شدن هدیه را به دوستم اعتراف کنم، هفته های متمادی وقتی دوستم حال لاک پشتها را میپرسید برایش قصه سر هم میکردم."
این کتاب فهرست ندارد.
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد