×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتابهای صائب تبریزی

کتابهای الکترونیک، زندگی نامه و آلبوم تصاویر صائب تبریزی

صائب تبریزی

نام اصلی : میرزا محمد علی صائب تبریزی

زادگاه : تبریز

ملیت : ایرانی

تاریخ تولد : سال هزار هجری قمری مصادف با 1592 میلادی

محل زندگی : اصفهان

پیشه : شاعر

بیشتر...

تاریخ وفات: سال 1086 یا 1087 هجری قمری مصادف با 1676 میلادی

محل دفن: اصفهان

آثار

زندگینامه

چکیده

میرزا محمدعلی صائب تبریزی (saib tabrizi) ، که او را با نام مختصر صائب تبریزی میشناسیم، متولد سال 1000 هجری (قرن 11) و زاده ی تبریز است.

این هنرمند پرآوازه که بلند آوازه ترین شاعر و غزلسرای زمان خود به حساب می آید، در خانواده ای ثروتمند و اهل ادب چشم به جهان گشود. پدرش تاجر بود و عموی شمس الدین تبریزی بود که به "شیرین قلم" نیز شهرت داشت.

میرزا محمدعلی نیز دوران کودکی و جوانی خود را در این خانواده متدین و والا گذراند و توانست تاریخ را به زیبایی برای خود رقم بزند. معاصرانش نیز او را مردی متواضع و با اخلاق دانسته اند که مریدان بسیاری داشته است.

این شاعر بلند آوازه اشعار زیادی از خود به یادگار گذاشته است، تا جایی که به او لقب ". کثیر الاشعار" را داده اند، مجموعه ی اشعار او در دیوان اشعار گردآوری شده، همچنین مثنوی قندهارنامه از آثار اوست.

سرانجام صائب، در حدود سال 1076_1087 در محله ی لنبان اصفهان چهره در نقاب خاک کشید.

صائب تبریزی

شرح کاملی بر زندگی صائب تبریزی

صائب تبریزی، ادیب ایرانگرد و جهانگرد

همانطور که میدانیم و از نام صائب تبریزی پیداست، او زاده ی تبریز است ( همانطور که در تک بیت سروده شده اش میگوید:" صائب از خاک پاک تبریز است..... هست سعدی گر از گل شیراز") اما او در طول مدت زندگی 86_87 ساله ی خود در تبریز باقی نماند. در همان کودکی به همراه خانواده اش به دستور "شاه عباس اول" از تبریز به محله ی عباس آباد اصفهان کوچانده شدند. جالب است بدانید به اهالی آن محله را "تبارزه" می نامیدند به معنی تبریزی های اصفهان

گفتنی است بعدها آن محله به عنوان "تکیه میرزا صائب" شناخته شد و شاعران و مریدان این ادیب عارف برای دیدار او از دور و نزدیک به آن جا می آمدند

سفرهای صائب تنها محدود به این کوچ اجباری نمی شود. او در جوانی به زیارت مکه و مدینه نایل آمد و بعد از آن در راه بازگشت به خراسان رفت. در این باب شعری نیز دارد:

شکرالله که بعداز سفر حج صائب 

عهد خود تازه به سلطان خراسان کردم

مدتی بعد از بازگشت به اصفهان عازم هند شد (1034)و پس از آن از هرات و کابل هم دیدن کرد، با حاکم کابل، ظفر خان، که دوست هم کیش اون و شاعر نامداری بود دیدار تازه کرد. در همین ایام بود که اولین دیوان اشعار خود را سامان داد

سرانجام صائب بعد از 8 سال در سال 1042 به اصفهان بازگشت. در اصفهان هم مورد کرامات شاه عباس دوم قرار گرفت و شاه عباس به او لقب "ملک الشعرا" را داد

گفتنی است صائب تا پایان حیات خود (1086-1087) در اصفهان ماند و مقبره اش در باغچه ای در اصفهان در کوچه ای که به آن اوست به خاک سپرده شد.

البته در برخی از منابع سال های تولد و مرگ متعددی به این ادیب بزرگ ایرانی نسبت داده شده، اما بیت زیر حاکی از آن است که سن او هشتاد یا بیشتر از هشتاد است:

دو اربعین بسر آمد ز زندگانی من 

هنوز در خم گردون شراب نیم رسم

صائب

 

مذهب صائب تبریزی

در وهله اول نام این ادیب عارف، محمدعلی، نشان دهنده مذهب اوست.

همچنین سکونت طولانی مدت در اصفهان که در دوران صفوی مهد تشیع به حساب می آمد و دوستی با ظفر خان که خلیفه ای اهل تشیع بود و ... همگی گواه بر آن است که صائب شیعه اثنی عشری بوده است.

شعر زیر نیز قصیده ای عاشورایی منتسب به صائب، در باب مدح سیدالشهداست:

خاکیان را از فلک امید آسایش خطاست

آسمان با این جلالت گوی چوگان قضاست

 

پردۀ خارست اگر دارد گلی این بوستان

نوش این غمخانه را در چاشنی زهر فناست

 

ساحلی گر دارد این دریا لب گورست و بس

هست اگر کامی درین ویرانه کام اژدهاست

 

داغ ناسورست هست این خانه را گر روزنی

آه جانسوزست اگر شمعی درین ماتم سراست

 

سختی دوران به ارباب سعادت می رسد

استخوان از سفرۀ این سنگدل رزق هماست

 

نیست سالم دامن پاکان ز دست انداز او

گرگ تهمت یوسف گل پیرهن را در قفاست

 

سنگ می بارد به نخل میوه دار از شش جهت

سرو از بی حاصلی پیوسته در نشو و نماست

saib-tabrizi2

قرص مهر و ماه گردون را کسی نشکسته است

از دل خود روزی مهمان درین مهمانسراست

 

هر زبانی کز فروغ صدق دارد روشنی

زنده زیر خاک دایم چون چراغ آسیاست

 

تیرباران قضا نازل به مردان می شود

از نیستان شیر را آرامگاه و متکاست

 

هست اگر آسایشی در زیر تیغ و خنجرست

دیدۀ حیران قربانی بر این معنی گواست

 

با قضای آسمان سودی ندارد احتیاط

بیشتر افتد به چَه هر کس درین ره با عصاست

 

کی مسلّم می گذارد زندگان را روزگار؟

کز سیه روزان این ماتم سرا آب بقاست

 

نیست غیر از نامرادی در جهان خاک مراد

مدعای هر دو عالم در دل بی مدعاست

 

عارفانی را که سر در جیب فکرت برده اند

چون ز ره صد چشم عبرت بین نهان زیر قباست

 

لب گشودن می شود موج خطر را بال و پر

لنگر این بحر پرآشوب، تسلیم و رضاست

 

زیر گردون ما ز غفلت شادمانی می کنیم

ورنه گندم سینه چاک از بیم زخم آسیاست

 

هر گداچشمی نباشد مستحق این نوال

درد و محنت نزل خاص انبیا و اولیاست

 

زخم دندان ندامت می رسد سبابه را

از میان جمله انگشتان، که ایمان را گواست

 

درخور ظرف است اینجا هر دهان را لقمه ای

ضربت تیغ شهادت طعمۀ شیر خداست

 

نیست هر نخجیر لاغر لایق فتراک عشق

آل تمغای شهادت خاصه آل عباست

 

کی دلش سوزد به داغ دردمندان دگر؟

چرخ کز لب تشنگان او شهید کربلاست

 

آنچه از ظلم و ستم بر قرة العین رسول

رفت از سنگین دلان، بر صدق این معنی گواست

 

مظهر انوار ربانی، حسین بن علی

آن که خاک آستانش دردمندان را شفاست

 

ابر رحمت سایبان قبۀ پر نور او

روضه اش را از پر و بال ملایک بوریاست

 

دست خالی برنمی گردد دعا از روضه اش

سایلان را آستانش کعبۀ حاجت رواست

 

در رجب هر کس موفق شد به طوف مرقدش

بی تردد جای او در مقعد صدق خداست

صائب تبریزی

در ره او زائران را هر چه از نقد حیات

صرف گردد، با وجود صرف گردیدن بجاست

 

چون فتاده است این مصیبت زائران را عمرکاه

در تلافی زان طوافش روح بخش و جانفزاست

 

نیست اهل بیت را رنگین تر از وی مصرعی

گر بود بر صدر نه معصوم جای او، بجاست

 

کور اگر روشن شود در روضه اش نبود عجب

کان حریم خاص مالامال از نور خداست

 

با لب خشک از جهان تا رفت آن سلطان دین

آب را خاک مذلت در دهان زین ماجراست

 

زین مصیبت می کند خون گریه چرخ سنگدل

این شفق نبود که صبح و شام ظاهر برسماست

 

عقده ها از ماتمش روی زمین را در دل است

دانۀ تسبیح، اشک خاک پاک کربلاست

 

در ره دین هر که جان خویش را سازد فدا

در گلوی تشنۀ او آب تیغ آب بقاست

 

تا بدخشان شد جگرگاه زمین از خون او

هر گیاهی کز زمین سر برزند، لعلی قباست

 

نیست یک دل کز وقوع این مصیبت داغ نیست

گریه، فرض عین هفتاد و دو ملت زین عزاست

 

می دهد غسل زیارت خلق را در آب چشم

این چنین خاک جگرسوزی ز مظلومان کراست؟

 

بهر زوارش که می آیند با چندین امید

هر کف خاک از زمین کربلا دست دعاست

 

مردگان با اسب چوبین قطع این ره می کنند

زندگان را طاقت دوری ز درگاهش کجاست؟

 

از سیاهی داغ این ماتم نمی آید برون

این مصیبت هست بر جا تا بجا ارض و سماست

 

از جگرها می کشد این نخل ماتم آب خویش

تا قیامت زین سبب پیوسته در نشو و نماست

 

گر چه از حجت بود حلم الهی بی نیاز

این مصیبت حجت حلم گران سنگ خداست

 

قطرۀ اشکی که آید در عزای او به چشم

گوشوار عرش را از پاکی گوهر سزاست

 

زائران را چون نسازد پاک از گرد گناه؟

شهپر روح الامین جاروب این جنت سراست

 

سبحه ای کز خاک پاک کربلا سامان دهند

بی تذکر بر زبان رشته اش ذکر خداست

 

چند روزی بود اگر مهر سلیمان معتبر

تا قیامت سجده گاه خلق مهر کربلاست

 

خاک این در شو که پیش همت دریا دلش

زائران را پاک کردن از گنه کمتر سخاست

 

مغز ایمان تازه می گردد ز بوی خاک او

این شمیم جانفزا با مشک و با عنبر کجاست؟

 

زیر سقف آسمان، خاکی که از روی نیاز

می توان مرد از برایش، خاک پاک کربلاست

 

تا شد از قهر الهی طعمۀ دوزخ یزید

نعرۀ «هل من مزید» از آتش دوزخ نخاست

 

تکیه گاهش بود از دوش رسول هاشمی

آن سری کز تیغ بیداد یزید از تن جداست

 

آن که می شد پیکرش از برگ گل نیلوفری

چاک چاک امروز مانند گل از تیغ جفاست

 

آن که بود آرامگاهش از کنار مصطفی

پیکر سیمین او افتاده زیر دست و پاست

 

چرخ از انجم در عزایش دامن پر اشک شد

تا به دامان جزا گر ابر خون گرید رواست

 

مدحش از ما عاجزان صائب بود ترک ادب

آن که ممدوح خدا و مصطفی و مرتضاست

 

سال تاریخ مدیح این امام المتقین

چون نهد «جان » سر به پایش «مدح شاه کربلاست»

 

ویژگی های سخن و سبک شاعری صائب

اگر او را آغازگر "سبک هندی" بدانیم اغراق نکرده ایم!

به گونه ای که او را ملقب به "شاعر سبک هندی" میدانند؛ و این چنین می نماید که صائب پس از حافظ تنها شاعری است که توانسته سبکی مستقل برای خود انتخاب کند.

عمده قال شعری استفاده شده توسط صائب به جز سه الی چهار هزار قصیده و یک مثنوی کوتاه، همگی غزل هستند. البته او 17 غزل نیز به زبان ترکی آذربایجانی دارد!

صائب که تعداد اشعارش را بین 60 تا 120 هزار بیت تخمین زده اند بیش از هر شاعر دیگری از اسلوب معادله استفاده کرده.

او شاعر مردم است و بیش از هر شاعر دیگری اندیشه های مردم را بازتاب کرده، گویی که اشعار او زبان عامه است.

چند نسخه ای از دیوان اشعار او که با خط نستعلیق که از عمویش شمس الدین تبریزی آموخته بود نوشته شده که اکنون شاید بتوان آن ها را در هندوستان یا سایر نقاط جهان یافت

اشعار صائب

 

صائب و تمثیل الحکم های زبان پارسی

اگر استفاده از تمثیل الحکم را عمده ترین ویژگی اشعار صائب بدانیم، اشتباه نکرده ایم!

استفاده از استعاره، تشبیه، کنایه و... در آثار صائب به کرات دیده شده؛ اما استفاده از ضرب المثل علی الخصوص ضرب المثل های تزدیک به زبان عامه از بارز ترین ویژگی اشعار صائب به حساب می آید (استفاده از امثال الحکم از بارز ترین ویژگی های اشعار سبک هندی به شمار می آید).

در دیوان 75 هزار بیتی این ادیب می توان نمونه های زیادی از این ویژگی شعری را یافت. به گونه ای که در مصرع اول مضمونی اخلاقی بیان شود و در مصرع دوم ضرب المثلی برای آن ذکر میشود. در این بخش به ذکر چند نمونه ای از آن ها می پردازیم:

•ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

•من از بی‏قدری خار سر دیوار دانستم

که ناکس کس نمی‏گردد از این بالانشینیها

•جسم خاکی مانع عمر سبک رفتار نیست

پیش این سیلاب کی دیوار می‏ماند به جا

مشهور ترین شعر های صائب تبریزی

پاکان ستم ز جور فلک بیشتر کشند گندم چو پاک گشت خورَد زخم آسیا

همچو کاغذباد گردون هر سبک مغزی که یافت در تماشاگاه دوران می پراند بیشتر

اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیست اشک کباب موجب طغیان آتش است

به فکر معنی نازک چو مو شدم باریک چه غم ز موی شکافان خرده بین دارم

پر در مقام تجربت دوستان مباش صائب غریب و بی کس و بی یار می شوی

غزلی از صائب به زبان شیرین آذر

پاکان ستم ز جور فلک بیشتر کشند گندم چو پاک گشت خورَد زخم آسیا

همچو کاغذباد گردون هر سبک مغزی که یافت در تماشاگاه دوران می پراند بیشتر

اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیست اشک کباب موجب طغیان آتش است

به فکر معنی نازک چو مو شدم باریک چه غم ز موی شکافان خرده بین دارم

پر در مقام تجربت دوستان مباش صائب غریب و بی کس و بی یار می شوی

غزلی از صائب، زمانی که از سفر حج و مشهد بازگشت و وضعیت آشفته اصفهان را دید:

طلایی شد چمن ساقی بگردان جام زرین را

بکش بر روی اوراق خزان دست نگارین را

دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد

چو بیماری که گرداند ز تاب درد بالین را

بجای لعل و گوهر از زمین اصفهان

که « احسن » صائب به ملک هند

خواهد برد این اشعار رنگین را

بیت زیر از غزلی است که صائب در دیار هند، در دلتنگی اصفهان سروده:

خوش آن روزی که صائب من مکان در اصفهان سازم

ز وصف زنده رودش خامه را رطب اللسان سازم

 

مقبره صائب تبریزی

ویکی پدیای صائب تبریزی

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D8%A7%D8%A6%D8%A8_%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2%DB%8C

 

آثار صائب تبریزی

اثار این ادیب همانطور که پیش تر ذکر شد مجموعه ای از اشعار است که همه ی آن ها در قالب غزل سروده شده اند و در دیوان اشعار او گرد آوری شده اند؛ اما افزون بر آن این شاعر تعداد 3 الی 4 هزار قصیده نیز سروده است به انضمام یک مثنوی کوتاه به نام قندهار نامه. علاوه بر آن نمی توان از 17 غزل ای که به زبان آذری سروده است چشم پوشی کرد. در نتیجه می شود چنین جمع بندی کرد:

  • دیوان اشعار (غزل)
  • 3-4 هزار بیت قصیده
  • قندهارنامه (مثنوی)
  • 17 غزل به زبان ترکی

 


آثار صائب تبریزی که در کتابچین موجود است

  1. کتاب مجموعه آثار صائب تبریزی - دیوان اشعار
  2. کتاب غزلیات صائب تبریزی - دیوان اشعار
  3. کتاب مطالع صائب تبریزی - دیوان اشعار
  4. کتاب متفرقات صائب تبریزی - دیوان اشعار
  5. کتاب گزیده غزلیات صائب تبریزی - دیوان اشعار
  6. کتاب قصاید صائب تبریزی - دیوان اشعار
  7. کتاب غزلیات ترکی صائب تبریزی
  8. کتاب تکبیتهای برگزیده صائب تبریزی - دیوان اشعار
  9. کتاب ابیات منتسب صائب تبریزی - دیوان اشعار

لینک کوتاه

http://ketabch.in/a/3486