×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
مهربانو

دانلود کتاب مهربانو

مهربانو
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : مهربانو

نویسنده : مهرنوش صفایی

ناشر : نسل نو اندیش

تعداد صفحات : 592 صفحه

شابک : 978-964-236-425-1

تاریخ انتشار : 1390

رده بندی دیویی : 8فا3/62

دسته بندی : رمان های ایرانی

نوع کتاب : Epub

قیمت نسخه الکترونیک : 89900 تومان


معرفی کتاب

"مهربانو"
کتاب حاضر اثری از مهرنوش صفایی می باشد که توسط انتشارات نسل نواندیش منتشر شده است.
تابستان بود. از آن تابستان‌های گرمی که از زمین و زمان آتش می‌بارید و پوست آدم را زنده‌زنده ورقه ورقه می‌کرد. حاج‌یونس (پدرم) روی راحتی روبه‌روی دریچه‌ی کولر لم داده بود و باچنان بی‌میلی و کراهتی هندوانه‌ی سرخ و شیرین را توی دهانش می‌چپاند که انگار به جای هندوانه‌ی خنک یک لیوان چای داغ را توی حلقش می‌ریزند. چند قدم آن‌طرف‌تر از او، نرگس‌خاتون (مادرم) یک جدول سودوکو را روی زانوهایش گذاشته بود و چنان با دقت و تمرکز به آن زل زده بود که انگار در حال کشف مسأله‌ی فیثاغورث است. آن‌سوتر از این نشیمن سوت و کور، من بودم که دست‌به‌کمر روبه‌روی پیانوی رویال سفیدم ایستاده بودم و فکر می‌کردم که حساب من و کار دنیا به سادگی حساب و کتاب همین میزان‌ها و نت‌هایی است که سال‌هاست با آن سروکار دارم و تمام رموزش را مثل کف دستم می‌شناسم. اما حالا هر وقت که به گذشته برمی‌گردم، به گذشته و به آن صحنه و آن لحظه، به خودم می‌گویم کاش آن روز یک نفر زیر گوش من می‌گفت: «به خودت غره نباش مهربانو… زندگی پر از ملودی‌های ناآشنا و غریبی است که هیچ‌کس نمی‌داند خداوند کی و کجا، آن را گوشه‌ی سرنوشت آدم می‌نویسد.»
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" کوروش صندلی را با فشار تنه بیرون کشید و از جایش بلند شد. من هم چرخیدم و پشت به او شروع کردم به خشک کردن پیشدستی‌ها. ثمانه‌خانم همان‌طور که گیج و سردرگم در آستانه‌ی در آشپزخانه از این تئاتر دراماتیک ماتش برده بود، بریده‌بریده گفت: بچه‌ها… چرا سر هیچ و پوچ می‌پرید به هم. بعد سرش را به سمت من چرخاند و ادامه داد: مهربانوجان، فکر کنم حق با کوروش باشد خوب اگر میلت نیست، این کار را قبول نکن، به قول معروف تیغ که نگذاشته‌اند زیر گلویت، اول و آخرش یک معذرت‌خواهی ساده است. برگشتم جواب ثمانه‌خانم را بدهم که دیدم کوروش همان‌جا وسط چهارچوب در ایستاده و با شماتت چشم دوخته به من. دهانم را باز کردم حرفم را بزنم اما به جای صدای خودم صدای کوروش را شنیدم که گفت: نه مامان‌جان… هیچ احتیاجی به عذرخواهی نیست. من فقط می‌خواستم مهربانو را در ثواب این کار شریک کنم وگرنه خیلی‌ها حاضرند با جان و دل و بدون هیچ چشمداشت برای این بچه‌ها کار کنند. نمی‌دانید هر روز چه آدم‌هایی با چه شأن اجتماعی‌ای برای خدمت کردن به این بچه‌ها ثبت‌نام می‌کنند. خوب البته چه می‌شود کرد طبیعت و سرشت هرکس را یکجور آفریده‌اند. "
 

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

کتاب های دیگر انتشارات نسل نو اندیش

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها