×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
پیچیده به هیچ

دانلود کتاب پیچیده به هیچ

پیچیده به هیچ
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : پیچیده به هیچ

نویسنده : مهرنوش صفایی

ناشر : نسل نو اندیش

تعداد صفحات : 390 صفحه

شابک : 978-964-236-564-7

تاریخ انتشار : 1393

رده بندی دیویی : 8فا3/62

دسته بندی : رمان های ایرانی, داستان های کوتاه, داستان و رمان های عاشقانه

نوع کتاب : Epub

قیمت نسخه الکترونیک : 69900 تومان


معرفی کتاب

"پیچیده به هیچ"
کتاب حاضر اثری از مهرنوش صفایی می باشد که توسط انتشارات نسل نواندیش منتشر شده است.
این رمان خواندنی، داستان عشق آتشین نرگس و ایمان را روایت می کند. قطعا با خواندن این رمان جذاب و شنیدن سرگذشت نرگس بهت زده می شوید.
نویسنده کتاب را یا این مقدمه که شعری از خودش می باشد شروع می کند:
میان این همه دود…
میان این غبارِ شهر دودآلود و مسموم
میان این همه‌رنگ
میان رنگ ‌و وارنگ تبسم‌های بی‌روح
میان ‌های‌های گریه‌ی طفل
میان‌ هم‌همه، بوق و دروغ و غفلتِ كور
منم آن عاشق بی‌باك دیوانه
كه تا دنیا سراپا مانده
هستم عاشق دیدار روی ماهِ جانانه
مرا از لرزش خاكی كه بر‌ آن خُفته‌ام
هرگز نترسانید
مرا از ریزش یك‌باره‌ی آوار
مرا از مرگ ناهنگام
ترسی نیست
من از مردن نمی‌ترسم
هراس من از آن مرگی است
كه در تاریكی شب‌های وحشتناك دلتنگی
چراغ روشن یاد تو را
در ذهن خواب‌آلود من
روشن نمی‌سازد…
هراس من از آن مرگی است
كه باشم من، كه باشی تو
ولی بی‌هم؛ ولی با غیر
ولی غافل ز حال و روز هم باشیم
هراس من، طلوع روزهای پوچ و بی‌حسی است
كه در آن عشق بیمار است
هراس من از آن عشقی است
كه هرگز «ما»‌ شدن را زیر تابوت (مَنیت)‌ها نمی‌بیند
من از مردن نمی‌ترسم
بدون عشق ماندن
مرگ تدریجی است
من از این مرگ می‌ترسم…
من از این مرگ می‌ترسم
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" بی‌حوصله، پرستار و دستی که حائل من کرده بود را کنار زدم و به سمت پرده‌ی کشیده‌شده رفتم تا ازاتاقک پارچه‌ای خارج شوم. در این حال همه‌ی وسایل اتاق همراه با تصاویر درهم شکسته‌ای از ایمان و گذشته‌ام، چنان به‌سرعت دور سرم می‌چرخیدند که انگار وسط یک گردباد مهیب گیر‌افتاده‌‌ام به این وضع که افتادم، مطمئن بودم سقوطم حتمی است، برای همین دست دراز کردم تا با توسل به چیزی از افتادنم جلوگیری کنم. اما پیش از آن که تکیه‌گاهی پیدا کنم، زانوهایم سست شدند و فرو افتادم. اما به‌جای  آن که روی زمین سرد بیفتم، در آغوش گرمی افتادم که محکم بدن نحیف مرا بین بازوانش گرفته بود و سعی داشت مانع برخورد بدن من با زمین و اثاثیه اتاق شود. سرم را به زحمت بالا آوردم و به ناجی‌ام خیره شدم. چهره‌ی مردانه‌ای که حدوداً چهل ساله به‌نظر می‌رسید همان‌طور که مرا به سمت تخت می‌برد، گفت: «نباید از روی تخت بلند می‌شدید… ممکن بود بیفتید و اوضاع را از این که هست خراب‌تر کنید…» (و مرا روی تخت نشاند)  پرستار به‌سرعت مرا روی تخت خواباند و دستپاچه گفت: «به خدا دکتر من خیلی اصرار کردم که بلند نشوند، اما قبول نکردند… من حتی دستشان را گرفتم اما دستم را پس زدند…» چهره‌ی مردانه گفت: اشکالی ندارد، فکر کنم خانم یادگاری حسابی از خوابیدن خسته شده‌اند… البته تعجبی هم ندارد، بعد از سه روز استراحت، تخت‌خواب دلشان رابزند.» (و صمیمانه به صورتم لبخند زد)
(صورتم را چرخاندم و به مرد پشت کردم) مرد با بی‌تفاوتی ادامه داد: «من مجد هستم. پزشک متخصص قلب و عروق. سه روز پیش بچه‌های اورژانس شما را به بیمارستان ما تحویل دادند. حقیقتش خانمی که همراه شما بود می‌گفت دچار شوک عصبی شده‌اید، اما من در نوار قلبی شما و البته معایناتم، چیزی فراتر از شوک عصبی دیدم. چیزی که نمی‌شود به سادگی از کنار آن گذشت.» (سرم را چرخاندم و با تمسخر نگاهش کردم) هیچ عکس العملی نشان نداد، در عوض با جدیت بیشتر ادامه داد: «ببینید خانم، فارغ از مسایل عصبی و عاطفی که برایتان پیش آمده، قلب شما نیاز به بررسی جدی و اساسی دارد. در نوار قلبی و اکویی که ما از شما گرفتیم نوعی ارست وسیع مشاهده می‌شود که هشدار دهنده است. به‌نظر من شما تا یک سکته‌ی قلبی وسیع فقط به‌اندازه‌ی… به‌اندازه‌ی… یک نفس فاصله داشتید.»"

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

کتاب های دیگر انتشارات نسل نو اندیش

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها