×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
یاور جنوب

دانلود کتاب یاور جنوب

یاور جنوب
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : یاور جنوب

نویسنده : نرگس آبیار

ناشر : فاتحان

تعداد صفحات : 74 صفحه

شابک : 978-600-6033-62-4

تاریخ انتشار : 1391

رده بندی دیویی : 8فا3/62

دسته بندی : زندگینامه و خاطرات , شهدا

نوع کتاب : PDF

قیمت نسخه الکترونیک : 13000 تومان


معرفی کتاب

"یاور جنوب"
کتاب حاضر اثری از نرگس آبیار می باشد که توسط انتشارات فاتحان منتشر شده است.
شهید سیدمحمد نژادغفار، توی یکی از روزهای فروردین ماه سال 1338 در شهرستان اهواز چشم به جهان گشود. با آغاز انقلاب
اسلامی، مدتی کمیته انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی، لشکر 92 زرهی ارتش و سرآخر سپاه پاسداران خدمت کرد. با سازماندهی یگان های رزمی سپاه در جنگ، مسؤولیت تدارکات و پشتیبانی لشکر 7ولی عصر(عج) خوزستان، به او سپرده شد. وی که به حاجی غفاری معروف بود، سرانجام در روز چهارم اسفندماه سال 1364 بر اثر اصابت ترکش گلوله دشمن به ناحیه پیشانی، زخمی شده و به شهادت رسید.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"پیرمرد از بیرون اتاق شیشه ای، چشم اش به آن دو بود. مرد صاحب کار حرف می زد و سیدمحمد گوش می داد. چند دقیقه ای حرف زدند؛ تا این که مرد خم شد و از کشوی میز ورقه ای درآورد و جلوی او گذاشت. سید در کیف اش را باز کرد، شناسنامه و پرونده تحصیلی اش را بیرون آورد، روی میز گذاشت، جلوی آن ایستاد و ورقه را خواند. مرد پرونده و شناسنامه او را نگاه کرد. سیدمحمد نشست و ورقه را با خودکاری که از روی میز برداشته بود، امضا کرد و دوباره روی میز گذاشت. مرد پرونده او را بست و شناسنامه اش را به او برگرداند، برگه امضا شده را برداشت و نگاه کرد، آن را داخل پوشه ای آبی رنگ گذاشت و بین قفسه های آهنی جا داد. سیدمحمد بلند شد و پشت سر مرد بیرون رفت. صاحب کار به داخل کارخانه رفت و او هم دنبال اش. مرد او را به کارگری معرفی کرد و خودش برگشت."

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها