دانلود کتاب به خاطر دوشیزه بریجرتون
نویسنده: جولیا کویین
ناشر : طلوع ققنوس
نویسنده: جولیا کویین
ناشر : طلوع ققنوس
نام کتاب : به خاطر دوشیزه بریجرتون
نویسنده : جولیا کویین
ناشر : طلوع ققنوس
مترجم : نشاط رحمانی نژاد
تعداد صفحات : 398 صفحه
شابک : 978-622-6679-05-3
تاریخ انتشار : 1398
رده بندی دیویی : 813/6
دسته بندی : داستان های کوتاه, داستان و رمان های عاشقانه
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 45000 تومان
"به خاطر دوشیزه بریجرتون"
کتاب حاضر با عنوان اصلی (Because of miss Bridgerton) اثری از جولیا کویین (Julia Quinn) می باشد با ترجمه ای از نشاط رحمانی نژاد، توسط انتشارات طلوع ققنوس منتشر شده است.
داستان در رابطه با دختر جوانی به نام «بیلی بریجرتون» 23 ساله می باشد که در همسایگی خانواده روکسبی زندگی می کند. خانواده روکسبی انتظار داشتند تا بیلی با یکی از پسران آنها ازدواج کند. ادوارد و اندرو هر دو از پسرانی هستند که می توانند گزینه ی خوبی برای همسری بیلی باشند اما بیلی عاشق پسر بزرگتر خانواده به نام «جورج» می شود. کسی که می توان گفت فرد غیر قابل تحمل خانواده روکسبی به حساب می آید.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" بیلی زمان خیلی عجیبوغریبی داشت. در حقیقت او کاملاً مطمئن نبود که بهخاطر چه چیزی اینقدر مضطرب بود. اندرو همیشه در مهمانیهای شام همراه خیلی خوشمشربی بود و آقای رِجی خیلی مهربان و جذاب بود؛ حتی با اینکه زمانی که به هم معرفی شده بودند، شروع کرده بود به فرانسوی صحبت کردن، و کاری کرده بود که احساس راحتی کند.
حتی یک کلمه هم از حرفهایش نفهمیده بود. ولی فهمیده بود که باید یکجور تعریف بوده باشد، بهخاطر همین سر تکان داده و لبخند زده بود و حتی دقیقاً همانطوری که دیده بود بانوهای دیگر وقتی میخواستند خانمانه رفتار کنند پلک میزدند، چند باری پلک زد.
هیچکسی نمیتوانست بگوید که او تمام تلاشش را نکرده بود.
و جورج هم مثل مگسی که در روغن افتاده باشد گیر افتاده بود. یک جورایی بهنظر میرسید جورج در تنگنا افتاده بود و بیلی شدیداً برای او احساس تأسف میکرد. بانو الکساندرا در لحظه معرفی یک بانوی دوست داشتنی بود، ولی آن گیسبریده ریزهمیزه از همان لحظهای که برای نوشیدنی پیش از شام به سالن پذیرایی رسیده بود، مثل یک زالو به جورج چسبیده بود.
بیلی وحشت کرده بود. میدانست که جورج ثروتمند و جذاب بود و در آینده یک ارل میشد ولی آن زالوی آویزان واقعاً باید این چنین تابلو رفتار میکرد؟ جورج بیچاره.
یعنی هر باری که به لندن میرفت باید با چنین چیزهایی کنار میآمد؟ شاید باید بیشتر با او همدردی میکرد. حداقل باید قبل از اینکه مهمانها میآمدند یک سری به اتاق غذاخوری میزد و ترتیب نشستن مهمانها را بررسی میکرد. اینطوری حداقل میتوانست او را یک شب کامل از چنگ بانو الکساندرا فورهندِد اندیکات نجات بدهد.
اوق. میتوانست بهخاطر چیزی خیلی بهتر از این بالا بیاورد.
جداً سخت بود... محض رضای خدا... آخر این چه وضعش بود..."
این کتاب فهرست ندارد.
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد