دانلود کتاب هزار و یک شب جلد دوم - صیاد و دیو

معرفی کتاب

"هزار و یک شب" / قصه دوم: صیاد و دیو
کتاب حاضر جلد دوم از مجموعه هفت جلدی با عنوان اصلی (One Thousand and One Nights) اثری از جلال نوع پرست می باشد که بر اساس ترجمه ای ازعبداللطیف طسوجی بازنویسی شده است و توسط انتشارات سبکتو منتشر شده است.

"هزار فسان" یا "هزار افسان" نام پارسی کتاب هزار و یک می باشد. در تاریخ آمده که این کتاب در اصل در هند و به زبان سانسکریت به وجود آمده و بعدها قبل از هخامنشایان، به زبان پارسی باستان یا پارسی پهلوی ترجمه شده است. دلیل این موضع هم قصه های تو در تو یا به عبارتی حکایت در حکایت است که این نوع قصه گویی در هند رواج داشته است. ولی علامه قزوینی نیز عنوان داشته که ایرانیان نیز با این شیوه نگارش آشنایی داشته اند. بهرام بیضایی در باره اصالت این کتاب و در جواب شرق شناسانی که این کتاب را به اعراب و هندیان نسبت می دهند اینگونه بیان می دارد:"  در میان هندیان هیچ تاریخ و نشانی از هزار افسان پیدا نمی کنید . اما در بین مردم ایران تا قرن هفتم هجری به دفعات به این کتاب اشاره شده است."

اثر حاضر دفتر دوم از مجموعه هفت جلدی می باشد که قصه صیاد و دیو را روایت میکند. این  داستان در کتاب هزار و یک شب در خلال شب های سوم تا نهم روایت می شود. این قصه حکایت یک صیاد فقیر را بیان میکند که هر روز برای ماهیگری تور خود را در دریا پهن می کند. اما در یکی از این روزها به جای ماهی یک کوزه در تور او قرار می گیرد، ماهیگیر که فکر میکند گنجی پیدا کرده است، درب خمره را باز کرده و ناگاه دیوی از آن بیرون می آید. دیو به صیاد می گوید باید تو را بکشم و.....

در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"ملک یونان متعجب شد و گفت: چگونه می‌توانی بی‌دارو و شربت مرا معالجه کنی؟ و اگر بتوانی چنین کنی تو را از مال دنیا بی‌نیاز می‌کنم و آنچه که آرزو داری برآورده خواهم کرد. اما پیش از آن بگو چند روز و چه زمانی مرا معالجه خواهی کرد؟ ای حکیم در انجام این کار شتاب کن! حکیم زمین را در زیرپای ملک بوسید به منزل بازگشت. برای معالجه آماده شد و روز بعد نزد ملک رفت و گفت: امروز به بازی چوگان بپرداز. پادشاه به گوی و چوگان به میدان رفت. حکیم رویان پیش آمد و چوگان گرفت و به دست ملک داد و گفت: اینچنین بگیر و با تمام توان بازویت بر گوی ضربه بزن تا دست و تنت عرق کند و مانند دارو بر بدنت اثر کند. آنگاه به خانه برگرد و به گرمابه برو و پس از استحمام، زمانی دراز بخواب تا بهبود یابی والسلام.
در همان لحظه ملک یونان به اسب سوار شد و چوگان به دست گرفت و بر گوی ضربه می‌زد تا زمانی که دست و تنش عرق کرد. هنگامی‌که حکیم رویان دریافت ملک به میزان لازم عرق ریخته است، گفت: اکنون به خانه بازگرد و به گرمابه برو. "