×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
خاله سوسکه

دانلود کتاب خاله سوسکه

خاله سوسکه
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : خاله سوسکه

نویسنده : خسرو صالحی

ناشر : درخت بلورین

تعداد صفحات : 331 صفحه

شابک : 978-964-9985-16-9

تاریخ انتشار : 1386

رده بندی دیویی : 398/20955

دسته بندی : داستان های کوتاه

نوع کتاب : Epub

قیمت نسخه الکترونیک : 30000 تومان


معرفی کتاب

"خاله سوسکه" / از اولین روایت چاپی تا امروز
کتاب حاضر اثری از خسرو صالحی می باشد که توسط انتشارات درخت بلورین منتشر شده است.
سیر حرکت و نمودار داستانی افسانه  زنجیره ای خاله سوسکه دریک تعریف کلی عبارت است از اینکه خاله سوسکه چادر پوست پیاز را سر می کند و با خوبی خوشی به راه می  افتد. او می خواهد به همدان برود و شوهر کند به آقا رمضان تا قلیان بلور بکشد و منّت بابا نکشد که اولین گره داستانی از همین جا شروع می شود، قهرمان داستان مجبور است خانه را ترک کند چون پدر استطاعت نگهداری او را ندارد و باید برای رسیدن به هدف به همدان برود با همه مخاطراتی که برای یک دختر وجود دارد به حرکت خود ادامه می دهد، قدم در راه می  گذارد تا به مکان موعود برسد. در مکانهای مختلف توقف می کند و با اشخاص متعددی برخورد می کند. شوهر گزینی او با مشکلاتی همراه است خطرات زیادی را از سر می گذراند تا بالاخره به محبوب خود (آقا موشه) می رسد. آنها با یکدیگر ازدواج می کنند و زندگی با خوشی و خرمی شروع می شود. و در پایان به خاطر بهبودی سرماخوردگی خاله سوسکه آش می پزد که موش نگون  بخت در دیگ می  اُفتد و می میرد و خاله سوسکه تا آخر عمر سیاه پوش می شود.
زن در جامعه ای که این روایت خلق می شود دارای ویژگی ها وتعاریف خاص است و قطعاً این حقیقت نمی توانسته از چشم راوی دور بماند، به هر حال راوی نماینده زمانه خویش است که بسیاری از شنیده ودیده ها را در روایت خود لحاظ می کند و بروز می دهد که با بررسی این عناصر می توان تا حدودی به تحلیل و توصیف ضمن جامعه آن زمان پرداخت.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"خاله سوسکه رسید به دکان قصابی. قصابه گفت: «خاله سوسکه، کجا میری؟» جواب داد، «خاله سوسکه و درد پدرم، منکه از گل بهترم، منکه تاج هر سرم.» گفت: «پس چه جوری بگیم بابا؟» گفت: «بگو، ای خاله قزی چادر یزدی کفش قرمزی کجا میری؟ در هر صورت میخوام برم در همدان شوهر کنم بر رمضان، نون گندم بخورم منت بابا نکشم.» قصابه گفت:«خاله قزی، عیال ما میشی؟» گفت:«اگر بشم وقتی دعوامون شد مرا با چی میزنی؟» قصابه جواب داد:«با این ساتور قصابی!!» خاله سوسکه گفت: «واخ واخ واخ زنت نمیشم، اگر بشم کشته میشم!!» از آنجا هم رفت و …
رسید بدر دکان علافی. علافه گفت: «خاله سوسکه جون کجا میری؟» گفت: «خاله سوسکه و درد پدرم، منکه از گل بهترم.» علافه گفت: «پس چی بگم؟» گفت: «بگو ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا میری؟» علافه گفت: «خوب خاله قزی، کفش قرمزی کجا میری؟» خاله سوسکه جواب داد: «میروم تا همدان شو بکنم بررمضان. نون گندم بخورم، منت بابا نکشم!!» گفت: زن من میشی؟ خاله سوسکه گفت: «اگر زنت بشم وقتی دعوامون شد، مرا با چی میزنی؟» علافه در جواب گفت: «با این چوب قپان!» گفت: «واخ واخ واخ زنت نمیشم، اگر بشم کشته میشم» … از آنجا هم رد شد و یواش یواش از شهر خارج گردید تا اینکه … .
دید کنار جاده سر کپه خاکی آقا موشه ای نشسته. شب کلاه ترمه به سرش و لباس قلمکار به تنش. تا چشمش بخاله سوسکه افتاد لبخندی زد و گفت: «ای خاله قزی چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا تشریف میبرین؟» خاله سوسکه گفت: «میروم تا همدان، شوهر کنم بررمضان.» آقا موشه گفت: «خاله قزی جان، جان جانان، ممکنه راهرا نزدیک کرده زن من بشین؟ جواب داد:«اگر شدم مرا کجا میخوابونی.» گفت:«روی خیک شیره.» گفت:چسبناکه.» گفت: «روی خیک روغن.» گفت: «چرب و چیله.» گفت: «روی کیسه گردو.» گفت: «کی میتونه روی چیز قلمبه سلمبه بخوابه.» گفت: «روی زانوم میخوابونمت عزیز دلم.» گفت: «خوب اگه روزی روزگاری با هم اوقات تلخیمون شد،  مرا با چی چی میزنی؟» گفت: «با دم نرم و نازکم.» گفت: «راسی میزنی؟» گفت: «غلط میکنم بزنمت، نازت می کنم.» خاله سوسکه گفت: «حالا که اینطوره زنت میشم.»
باری عروسی خاله سوسکه و آقا موشه به مبارکی و میمنت سر گرفت. دیگ های پلو سربار رفت و خورش ها وخوراک های رنگارنگ فراهم شد. هر چه سوسک و موش و جانور بود به عروسی دعوت کردند و در باغ مصفائی بزن و بکوب و رقص و شادی براه انداختند. آخر شب مهمانها عروس و داماد را دست بدست دادند و «بادا بادا بادا ایشالا مبارک بادا» خواندند و به خانه هایشان رفتند."

فهرست مطالب

- یادداشت مؤلف

- خصوصیات افسانه ‌های عامیانه    

- افسانه زنجیره‌ ای خاله سوسكه و آقا موشه

-خاستگاه افسانه زنجیره ‌ای‌ خاله‌ سوسكه‌ و مستندات ‌تاریخی آن

- ویژگی ‌ها و عناصر تشكیل ‌دهنده افسانه‌ زنجیره ‌ای خاله سوسكه

- چاپ سنگی كتاب خاله سوسكه (1307 هجری قمری)  

- نقاشی های كتاب چاپ سنگی خاله سوسكه 

- تعاریف و چگونگی روایت

- راز مانای افسانه زنجیره‌ ای خاله سوسكه

- تحلیل و بررسی ادبی افسانه‌ زنجیره‌ ای خاله سوسكه

- روایت های مورد تحقیق وكوشش های محقق

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها