دانلود کتاب قصه های شیرین برای بچه های شیرین (خرداد)
نویسنده: محمد صادقی سیار
ناشر : سفیرقلم
نویسنده: محمد صادقی سیار
ناشر : سفیرقلم
نام کتاب : قصه های شیرین برای بچه های شیرین (خرداد)
نویسنده : محمد صادقی سیار
ناشر : سفیرقلم
تعداد صفحات : 80 صفحه
شابک : 978-600-7435-40-3
تاریخ انتشار : 1393
"قصه های شیرین برای بچه های شیرین - ویژه متولدین خرداد"
کتاب حاضر اثری از محمد صادقی سیار می باشد که توسط انتشارات سفیر قلم منتشر شده است.
قصهگویی از زمانهای قدیم در بین ایرانیان رواج داشته و تا به امروز نسل به نسل و سینه به سینه ادامه یافته و به ما رسیدهاند کتابی که پیشروی شماست مشتمل بر داستانهایی زیبا، عبرتآموز و اخلاقی است که میتواند در ترویج و گسترش فرهنگ اصیل ایرانی نقشی بیبدیل داشته باشد و همچنین ظرافت و عمق معنایی داستانهای ایرانی را به تصویر بکشد. در این کتاب در پایان هر داستان، پیام داستان نیز آمده است، و هر پیام در بردارنده مفاهیم و مضامین اخلاقی است که میتواند راه گشای ما در زندگی باشد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"گفتهاند درویشی بود که در کوهستانی به تنهایی زندگی میکرد. در آنجا درختان زیادی بود که از میوۀ آنها تغذیه میکرد. او با خدا عهد کرده بود که فقط از میوههایی بخورد که روی زمین میافتد و هرگز میوهای از درخت نچیند. چند روزی به همین ترتیب گذشت تا اینکه امتحان الهی آغاز شد.
پنج روزی میوهای از درختان نریخت. درویش هر چه صبر کرد، بادی نیامد و میوهای بر زمین نریخت. او بسیار گرسنه بود و دیگر طاقت نداشت سرانجام از میوههای درختان چید و خورد.
از دیگر سو، تعدادی از دزدان در نزدیکی درویش مشغول تقسیم مال دزدی بودند. سربازان برای دستگیری آنها به آنجا حمله کردند و علاوه بر دزدان، درویش را هم گرفتند و دست او را نیز قطع کردند.
در آن زمان سواری آمد که وقتی درویش را در میان دزدان دید به سربازان گفت: «شما چه کار کردهاید؟ او که دزد نیست. او درویشی از مقربان درگاه خداست.»
سربازان ناآگاه از کردۀ خود پشیمان شدند و در برابر او زانو زدند و از او عذر خواستند.
درویش گفت: «اما من خود میدانم که برای چه به این مصیبت گرفتار شدم. اگر من در ایمانم سست نمیشدم، این اتفاق برایم نمیافتاد.»
من شکستم عهد و دانستم بد است
تا رسید آن شومی جرأت به دست
دست ما و پای ما و مغز و پوست
باد ای والی فدای حکم دوست
پیام داستان
یادمان باشد که اگر اندکی ایمان ما سست گردد زمینه سقوط ما و چه بسا ارتکاب خطاهای دیگر فراهم میگردد. "
مقدمه
آهنگر با مرد مسافر
گرگ و شبان
حکایت درویش و درختان میوه
آداب معاشرت
حکایت سگ و بیابانگرد
قصه ی زال و شغال و گرگ با شتر
قصه ی دوشریک و کیسه ی طلا
حکایت آهو و شکارچی
حکایت ماهیها و برکه
قضاوت روباه
جلوداری الاغ
حاکم ظالم و هیزم فروش
مردی که الاغش را فروختند
کلاغ دانا
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
عالیییییی بود
1400-12-05