دانلود کتاب بله خواهش می کنم
نویسنده: ایمی پوهلر
ناشر : سنگ
نویسنده: ایمی پوهلر
ناشر : سنگ
نام کتاب : بله خواهش می کنم
نویسنده : ایمی پوهلر
ناشر : سنگ
مترجم : شهناز کمیلی زاده
تعداد صفحات : 232 صفحه
شابک : 978-622-95827-3-2
تاریخ انتشار : 1398
رده بندی دیویی : 792/7028092
دسته بندی : خودشناسی و خودسازی
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 18000 تومان
" بله خواهش می کنم " / هرچه می خواهی بگو، هرکاری می خواهی بکن، هر چیزی هستی باش
کتابی با عنوان تصالی ( Yes Please ) به نویسندگی ایمی پوهلر ( Amy Poehler ) و به ترجمه ی شهناز کمیلی زاده از انتشارات سنگ منتشر شده است.
«بله خواهش میکنم» سعی دارد شیوههای مناسبتری از مواجهه با زندگی را به ما بیاموزند.
این کتاب از سه بخش با نامهای «هر چه میخواهی بگو»، «هر کاری میخواهی بکن» و «هر چیزی هستی باش» تشکیل شده است.
در هر بخش، پوهلر با طنزی جذاب، از خلال تجربیات شخصیاش در طول سالها فعالیت در عرصهی تئاتر و سینما، توصیههای سادهای ارایه میکند که میتوانند برای هر کسی بهویژه خانمهای جوان بسیار مفید باشند.
این توصیهها تقریباً همهی وجوه زندگی زنان را شامل میشوند؛ از مسایل چالشبرانگیزی مثل جراحیهای پلاستیک گرفته تا شکل ارتباط با والدین. از مشکلات دوستیابی تا ترسهایی که نمیگذارند خودمان باشیم. پوهلر به ما یادآوری میکند که بهتر است به جای مبارزهی دایمی با خود و دیگران، خودمان باشیم و در مواجهه با پرسشهای بیشمار زندگی، بیش از اینکه بگوییم «نه»، پاسخمان این باشد: «بله، خواهش میکنم.»
در بخشی از کتاب می خوانیم :
" کلاس چهارم بودم و به دردسر افتاده بودم. شاگردان مدرسهی ابتدایی روی صندلیهای فلزی و ناراحت خود وول میخوردند و منتظر بودند سطر بعدی را بر زبان بیاورم. سگی توی بغلم جا خوش کرده بود و تمام اعضای ارکستر روی شانههایم سنگینی میکردند. در نمایش جادوگر شهر اُز، نقش دوروتی را بازی میکردم و نوبت من بود که حرف بزنم. دوروتی، برای دخترها مثل هملت است. ایفای این نقش، بعد از نقش آنی در فیلم آنی هال و سندی در فیلم گریس، آرزوی هر دختر ده سالهای محسوب میشود. آنی به من یاد داد که پرورشگاهها در حال انفجار هستند و تنها چیزی که اهمیت دارد، این است که پول داشته باشی. گریس به من آموخت حضور در میان گروهی از آدمها، یکسره مایهی سرگرمی و تفریح است و برای به دست آوردن فرصتی برای جلب توجه مردان باید جذابتر لباس بپوشی. ولی جادوگر شهر اُز، بهترین بود؛ از دوستی، ترس، مرگ، رنگینکمانها و کفشهای قرمز پولکدار و براق میگفت.
تا آن لحظه فقط دو بار روی صحنه رفته بودم. نخستین بار در مراسم و نمایش زمستانی در کلاس دوم روی صحنه رفتم. لباسی شبیه دانهی برف بر تن داشتم و باید با صدایی موزون شعری را از بر میخواندم. میکروفن را با شیب تندی خیلی بالا قرار داده بودند، بنابراین روی نوک پنجههایم ایستادم و آن را تنظیم کردم. سال بعد در مدرسه نقش یک شیر آوازهخوان را ایفا کردم. یال شیر (نخ ضخیم زمینشویی که رنگ شده و به کلهام بسته شده بود) مدام لیز میخورد و من وسط آواز خواندن، یواشکی آن را سر جایش میگذاشتم.
والدینم بعدها به این دو لحظهی کوتاه اشاره کردند و به من گفتند از همان زمان میدانستند که مجری خواهم شد. راستش را بخواهید، فکر نمیکنم در آن سن و سال کم اشتیاق شدیدی به بازیگری داشتم. در واقع آن روزها واقعاً نمیدانستم بازیگری حرفه محسوب میشود. تنها چیزی که میدانستم این بود که دوست داشتم در راه ورودی خانهمان اسکیتبازی کنم و از مردم بخواهم بنشینند و مرا تماشا کنند. دلم میخواست در زیرزمین خانهمان مسابقات رقص برپا کنم و خودم تنها داور مسابقه باشم. دوست داشتم جلب توجه کنم. جلب توجه و نظارت. جلب توجه، نظارت و نتیجهی آن، خنده."
این کتاب فهرست ندارد.
برگزیده ی جایزه ی گودریدز در سال 2014
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
کتاب خوبی هست
1400-05-15