دانلود کتاب وقتی سایه ها جان می گیرند
نویسنده: محبوبه سادات رضوی نیا
ناشر : ستاره ها
نویسنده: محبوبه سادات رضوی نیا
ناشر : ستاره ها
نام کتاب : وقتی سایه ها جان می گیرند
نویسنده : محبوبه سادات رضوی نیا
ناشر : ستاره ها
تعداد صفحات : 340 صفحه
شابک : 978-600-254-063-8
تاریخ انتشار : 1397
رده بندی دیویی : 955/0843092
دسته بندی : زندگینامه و خاطرات , انقلاب اسلامی ایران
نوع کتاب : PDF
قیمت نسخه الکترونیک : 14000 تومان
"وقتی سایه ها جان می گیرند" / خاطرات خود نوشت طیب بقایی مقدم
کتاب حاضر اثری از محبوبه سادات رضوی نیا می باشد که توسط انتشارات ستاره ها منتشر شده است.
سرهنگ طیب بقایی مقدم، از رسته رزمی مهندسی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی،که خاطرات ایشان در این کتاب منعکس شده است از آغاز جنگ و حتی تا سال هایی پس از آن، 126 ماه حضور فعال در مناطق عملیاتی داشته است. او با عقیده و اذعان به این موضوع که اگر رزمنده ای در عملیات های جنگی شرکت کرده، اما خاطرات خود در آن دوران را به ثبت نرسانیده باشد، گویی جنگ را ناتمام رها کرده باشد دست به قلم شده و با نوشتن و جمع آوری یادمان خود و هم سنگرانش در طی دو سال، سعی در اتمام مأموریت سایه وار خود داشته است. کتاب پیش رو حاصل دوباره نویسی خاطرات ایشان توسط مولف و انجام اصلاحاتی چون حذف قسمت های زائد و غیرضروری، بازسازی ادبی و در یک کلام نگارشی جدید بر پایه دست نوشته اصلی است که سعی در رعایت امان تداری و وفاداری بر واقعیات و مستندات گفته شده راوی مهمترین عنصر آن است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"به علت نبود سروان رشیدخانی، که بعدًا معلوم شد خانواده اش در آن روز از آمدن او به محل کارش جلوگیری کرده اند، به فرمانده گروهان یکم دستور داده شد تا به سرعت افراد او به جای ما حفاظت از دانشکده را به عهده گرفته و در محل های معین مستقر شوند. من و هم گروهانی هایم همچنان در دانشکده این طرف و آن طرف می رفتیم و نگران و جویای اخبار جدید بودیم. ساعت دوازده، دانشجویان که هنوز صبحانه نخورده بودند، برای صرف ناهار به سالن های غذاخوری هدایت شدند. هنوز غذایمان را کامل نخورده بودیم که ناگهان صدای تیراندازی از سمت شمالی دانشکده شنیده شد. با عده ای از دانشجویان سراسیمه به سمت در اصلی رفتیم. گروهی از مردم در حال تظاهرات و شعاردادن بودند و از طرف چهارراه پهلوی و خیابان سپه به سمت دانشکده و باغ شاه پیش می آمدند. صدای تیراندازی هنوز شنیده می شد و مبدأ آن هم نامشخص بود. جمعیت تقریباً به رو به روی مجلس سنا و ستاد دانشکده که رسید، صدای تیراندازی بیشتر و بیشتر شد. رگبار گلوله هم از سمت باغ شاه به سوی جمعیت روانه شد. چند نفر از مردم زخمی شدند. یک عده هم پشت هر مانعی که بود، خود را مخفی کردند. چند دقیقه که گذشت، جمعیت زیادی که چند تای آنها صورت های خود را سیاه کرده و مسلح به تفنگ ژ 3 بودند، از در پاسدارخانه و درب اصلی وارد دانشکده شدند. آنها فریاد می زدند: «برادر ارتشی! چرا برادر کشی؟"
پیشگفتار
فصل اول
1. داستان کوچ
2. سفر
فصل دوم
3. کودکی
4. دبیرستان
فصل سوم
5. دانشکده افسری
6. بوی انقلاب
فصل چهارم
7. گروه 411 مهندسی رزمی
8. دره خان
9. ارتفاعات بازی دراز و قلاویز
فصل پنجم
10 . عملیات ثامن الائمه
11 . عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس
12. شمال خرمشهر، مهران، سردشت
13 . پادگان حمید
14 . بانه، سردشت
15 . رودخانه دویرج، فکه
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد