دانلود کتاب قصه عشق خدا: داستان های کوتاه آموزنده
نویسنده: زهره زاهدی
ناشر : آسمان نیلگون
نویسنده: زهره زاهدی
ناشر : آسمان نیلگون
نام کتاب : قصه عشق خدا: داستان های کوتاه آموزنده
نویسنده : زهره زاهدی
ناشر : آسمان نیلگون
تعداد صفحات : 112 صفحه
شابک : 978-600-7575-00-0
تاریخ انتشار : 1393
رده بندی دیویی : 808/831
دسته بندی : رمان های ایرانی, داستان های کوتاه, داستان های آموزنده, کتابهای چند زبانه
نوع کتاب : PDF
قیمت پشت جلد : 5000 تومان
قیمت نسخه الکترونیک : 2500 تومان
" قصه عشق خدا " / داستان های کوتاه آموزنده
کتاب حاضر گردآوری و ترجمه ی زهره زاهدی از انتشارات آسمان نیلگون منتشر شده است که دربردارنده ی چند مجموعه داستان کوتاه پندآموز به دو زبان فارسی و انگلیسی است.
در زندگی لحظات ظریف و پرمعنایی وجود دارند که در آن ها داستان هایی گاه مهم و تعیین کننده شکل می گیرند. بعضی از ما که مشاده گر و دقیق تریم آن لحظات و داستان ها را می بینیم، الهام میگیریم و تحت تاثیرشان قرار می گیریم و گاه مسیر زندگیمان تغییر می کند. بعضی دیگر از ما، بی تفاوت از کنارشان مانند سایر روزمرگی های زندگی می گذریم و فرصتی را که برای دیدن و گرفتن پیام های خداوند در اختیارمان قرار داشت از دست می دهیم. داستان های کتاب حاضر نه خارق العاده هستند و نه باور نکردنی.
برعکس شرح اتفاق هایی هستند که ممکن است روزانه برای همه ی ما اتفاق بیفتد، اما شاید کم تر کسی از ما مانند نویسندگان این داستان ها به قدر کافی به آن ها توجه کند و بفهمد آن چه را باید بفهمد.
داستانهای کتاب قصه عشق خدا شرح حال اتفاق هایی هستند که ممکن است در طول روز برای همهی ما اتفاق بیفتند، اما شاید کمتر کسی مانند نویسندگان این داستانها به قدر کافی به آنها توجه کند.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
" من و هرمن فروشگاهمان را بستیم و خود را به خانه کشاندیم. ساعت 11 شب بود، شب کریسمس سال 1949 . مثل سگ خسته بودیم. تقریباً همه ی اسباب بازی ها را فروخته و همه ی اجناس جامانده را رد کرده بودیم، به جز یک بسته ی دست چین شده. ما معمولاً آن قدر فروشگاه را باز نگه می داریم که هر کس چیزی جا گذاشته بتواند بیاید و مدعی شود. کریسمش به ما خوش نمی گذرد اگر بدانیم که هدیه ی کریسمس بچه ای هنوز در قفسه ی جامانده ها باقی است. اما کسی که بابت آن بسته یک دلار پول داده بود، هرگز برنگشت.
Herman and I locked our general store and dragged ourselves home. It was 11:00 p.m., Christmas Eve of 1949. We were dog tired. We had sold almost all of our toys; and all of the lay-aways, except one package, had been picked up. Usually we kept the store open until everything had been claimed. We wouldn’t have been happy on Christmas knowing that some child’s gift was still on the layaway shelf. But the person who had put a dollar down on the package never returned. "
داستان كريسمس
عشق پدري
سكه ي بابي
درمان آنفلوآنزا
عزم راسخ
شستشو نمي خواهي ؟
قصه ي عشق خدا
رحمت
آيا هرگز از شما سرقت...
عجايب هفتگانه ي جهان
برايت به قدر كافي آرزوميكنم
گودال لجن
دست فروش
A Christmas Story
A FATHER’S LOVE
Bobby’s Dime
Cure For the Flu
Determination
Do You Need A
God’s Love Story
Grace
Have You Been
The Seven Won
I Wish You Enough
Mud Puddle
The salesman
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد