×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
آب نبات تلخ

دانلود کتاب آب نبات تلخ

آب نبات تلخ
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : آب نبات تلخ

نویسنده : مهری حیدرزاده

ناشر : روزگار

تعداد صفحات : 488 صفحه

شابک : 978-964-374-702-2

تاریخ انتشار : 1395

رده بندی دیویی : 8فا62/3

دسته بندی : رمان های ایرانی

نوع کتاب : Epub

قیمت نسخه الکترونیک : 36000 تومان


معرفی کتاب

"آب نبات تلخ"
کتاب حاضر اثری از مهری حیدرزاده می باشد که توسط انتشارات روزگار منتشر شده است.
داستان درباره ی دختری به نام «گلی» است که پدر و مادرش با هم در حال جر و بحث هستند. پدرش غیر از مادرگلی زن دیگری در زندگی اش که پس از مدتی مادر گلی که از این مسئله بسیار ناراحت است خانه را ترک می کند.
پدر گلی به علت از دست دادن دارایی هایش با دخترش در خانه ای اجاره ای زندگی می کنند و از زمانی که مادر گلی آن ها را ترک کرده است عمه اش به خانه آنها آمده است. گلی پس از تلاش بسیار در دانشگاه تهران قبول می شود و این بار زندگی روی خوشی به آن ها نشان می دهد و گلی به استقبال دنیای تازه ای پیش می رود.
 

در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"گلي بند كوله ها را محكم كرد. از پنجره‏ی چوبي اتاق به چشم انداز بيرون نگاه كرد. مزارع گندم كه تا كمر مي رسيد با وزش باد موج بر مي داشت. آسمان نيلگون در افق با مزرعه طلايي يكي شده بود.‏ نفس عمیقی کشید.‏ هواي ولايت.‏ هواي صبحگاهي صحرا.‏ ‏خستگي امتحانات را با بازدم هايش بيرون داد.‏ با نوك پنجه به اتاق رفت. پدر و پري خواب بودند. روسري را از جا لباسي برداشت و از پله ها پايين آمد. از حياط صداي به هم خوردن استكان و نعلبكي مي آمد. عمه سر حوض نشسته بود. يك دفعه، دو دفعه، سه دفعه دست‌هايش را تا آرنج با استكآن‌ها زير آب كرد. زير لب چيزهايي مي گفت، آن‌ها را در سبد گذاشت. به گلي نگاهي کرد و گفت:
- بيدار شدي مادر؟ محمد گفت مي خواين برين كوه، من كه مي گم نرين! همش دو روزه اومدين اينجا. اونم مي خواين برين تو برهوت كه چي؟
گلي نشست كنار عمه و صورت او را كه از نسيم صبح خنك شده بود به صورتش چسباند و بازوي عمه را محكم گرفت. انگار مي خواست به اين طريق دلش را بدست آورد."
 

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
ساناز

خیلی خیلی بده دانلود نکنین نتتون میره

1397-08-21

برچسب ها