دانلود کتاب آخرین لبخند
نویسنده: مرتضی ایروانی
ناشر : بینش آزادگان
نویسنده: مرتضی ایروانی
ناشر : بینش آزادگان
نام کتاب : آخرین لبخند
نویسنده : مرتضی ایروانی
ناشر : بینش آزادگان
تعداد صفحات : 128 صفحه
شابک : 978-6-964-7722-76-6
تاریخ انتشار : 1388
رده بندی دیویی : 955/0843092
دسته بندی : جنگ تحمیلی و دفاع مقدس
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 22000 تومان
"آخرین لبخند" / گزیده ای از خاطرات دوران اسارت در عراق
کتاب حاضر اثری از مرتضی ایروانی می باشد که توسط انتشارات بینش آزادگان منتشر شده است.
اين داستان بر اساس رشادتها و ايثارگريهاي جوانان از جان گذشته كشورمان در هشت سال دفاع مقدس نوشته شده است. و هدف نگارنده اين بوده كه با ذكر اين وقايع و انتقال آن به نسلهاي بعدي، روحيه ايثارگري و شجاعت و استقامت در برابر دشمن تقويت گردد. حقايقي كه دانستن آن براي نسل حاضر كه در شرايط حساسي قرار دارد، بسيار ضروري و لازم ميباشد. لذا هدف رساندن اين پيام به مخاطب است كه براي حفظ و صيانت از دستاوردهاي نظام مقدس جمهوري اسلاميكه حاصل خون شهيدان و ايثارگريهاي همه ايثارگران ميباشد، همه اقشار تلاش نمايند و در برابر دسيسههاي دشمن هوشيار و مقاوم باشند. صبر و تحمل اسرا و درد و رنجي كه در اسارت دشمن متحمل شدند، يقيناً با اين نوشته مختصر قابل توصيف نيست و نگارنده بر اين عقيده است كه اين قطرهاي است از دريا.
در اين داستان سعي شده است، پديدهها و رخدادها در يك قالب و چهارچوب داستاني قرار گيرند، تا براي شنونده ملموستر و پرجاذبهتر باشند، لذا حقايق داستان همان است كه آورده شده است، اما شخصيّتهاي داستان دستكاري شدهاند تا اين منظور تحقق يابد و داستان از يك حالت روايت خاطرات محض خارج گردد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"همگي چند ساعت از هوش رفته بوديم. فقط اين را ميدانم وقتي به هوش آمديم و چشمانمان را باز كرديم، حجت را ديديم كه بالاي سر ما نشسته و مثل باران گريه ميكند. و فرياد ميزد: «خدا...خدا.... اين چه كاري بود كه كردم؟».
در حالي كه اشك ميريخت ميگفت: «تو رو خدا منو ببخشيد. من ميخواستم كمكي به شما كرده باشم، نميدونستم اين ظالما با شما اينجوري ميكنن».
كمكم همه به هوش آمدند، در حاليكه حجت بهت زده با چشمان اشكبار، معصومانه به ما نگاه ميكرد. هيچ كس به او حرفي نزد. انگار دوباره از مادر متولد شده بوديم. ساكت و آرام در ميان دريايي ژرف كه آسمان آبي با خورشيد درخشان در بالاي آن ميدرخشيد و ما در ميان آبي زلال همچون فرشتههاي دريايي غوطهور بوديم.
در اين حال معنوي، ارتباط برقرار شد، دلها شكسته و مجروح بود و آماده براي اوج گرفتن، تا آن بالا، بالاها كه دست هيچ جنبدهاي به آن نميرسد. همانجايي كه زمزمه عشاق، نجواي ملائك و جبروت و كبريايي خالق را ميشود احساس كرد. "
این کتاب فهرست ندارد.
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد