دانلود کتاب آدمکش حرفه ای - جلد اول
نویسنده: یو وو
ناشر : طلوع ققنوس
نویسنده: یو وو
ناشر : طلوع ققنوس
نام کتاب : آدمکش حرفه ای - جلد اول
نویسنده : یو وو
ناشر : طلوع ققنوس
مترجم : آرمان دیانت مهر
تعداد صفحات : 130 صفحه
شابک : 978-600-97576-9-5
تاریخ انتشار : 1396
رده بندی دیویی : 895/135
دسته بندی : داستان های کوتاه, داستان و رمان تخیلی, داستان نوجوان
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 20000 تومان
"آدمکش حرفه ای 1"
کتاب حاضر با عنوان اصلی (Kill no more) اثری از یوو وو(Yu wo) می باشد با ترجمه ای از آرمان دیانت مهر، توسط انتشارات طلوع ققنوس منتشر شده است.
این کتاب داستان فردی به نام «لیولا» را روایت می کند که یک سازمان تروریستی در تعقیب آن است. او که سعی می کند فردی عادی باشد پس از طی اندک زمانی متوجه می شود که داشتن یک زندگی عادی بسیار سخت تر از قاتل بودن است. این کتاب در ژانر تخیلی برای نوجوانان نوشته شده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"«لیولا، لباسهات رو دربیار. زود باش!»
کایسر قبل از اینکه حرفش را تمام کند، مثل میمون روی لیولا پرید و شروع به درآوردن یونیفرم سفید شوالیه، از تن او کرد.
پیوریتی چشمانش را پوشاند. اما از لای انگشتانش یواشکی نگاه کرد.
«وای...»
لیولا با آرامش گفت: «فکر کنم برای اینه که کایسر میخواد لباسها رو بفروشه...»
«چی؟!»
پیوریتی فوری در لخت کردن لیولا به کایسر ملحق شد.
«نمیتونی این کار رو بکنی! این لباس برادر بزرگمه. این گنج گرانبهای پیوریتیه. نمیتونی بفروشی !»
لیولا واکنش زیادی درمقابل دو نفری که داشتند لختش میکردند از خود نشان نداد. درعوض، به آنها اجازه داد هر کاری دلشان میخواهد انجام بدهند. تنها سوالی که پرسید این بود، «خوابگاه خراب شد. حالا چیکار کنیم؟»
دوتایی با شنیدن این حرف متوقف شدند. کایسر به دیگری که مدت بیشتری را در مدرسه بود، نگاه کرد.
«خوابگاه به یه مخروبه تبدیل شده. مدیر الان دیگه یه کاری میکنه، مگه نه؟»
«مدیر باربالیس همیشه...»
پیوریتی آب دهانش را قورت داد و ادامه داد.
«عجیب بوده. نمیدونم چیکار میخواد بکنه.»
کایسر با بیتوجهی جواب داد.
«به ما چه. رئیس یه فکری واسه محل اقامت ماها میکنه، مگه نه؟»
پیوریتی تمام شجاعتش را جمع کرد و گفت: «اگه لباسهای برادرم رو بفروشی به عنوان محافظ استخدام تون نمیکنم.»
«چی؟!»
با شنیدن این حرف، رنگ از صورت کایسر پرید. فوری نصف پیراهنی را که دستش بود، انداخت و شروع به تملق گویی کرد.
«رئیس، داشتم شوخی میکردم. من بمیرم هم گنج گرانبهای رئیسم رو نمیفروشم...»
پیوریتی نفس راحتی کشید.
«خوبه، اما یونیفرم شوالیه خیلی به داداش لیولا میاد. پس بهتره نگهش داره تا با ماسک نقرهای بپوشه.»
لیولا و کایسر به پیوریتی نگاه کردند، کایسر دوباره تملق گفت: «چرا باید دوباره نیاز به ماسک نقرهای داشته باشیم. اون جیتر دردسرساز فکر میکنه مدرسه شوالیه ها مقصر بودن؛ پس حالا که ماسک نقرهای رفته، کسی وجود نداره که بخوان باهاش بجنگن. بذار مدرسه شوالیه ها و جنگجویان مکا سر این قضیه همدیگرو نصف کنند و ما حتی میتونیم از دیدن این نمایش لذت ببریم.»
پیوریتی با ناراحتی سرش را پایین انداخت.
«اما ماسک نقرهای خیلی باحال بود!»
کایسر چشمانش را چرخاند. «یه همچین اسم احمقانه ای کجاش باحاله؟»
اما وقتی دید لبولوچه رئیس آویزان شد، فوری موضوع را عوض کرد.
«از ظهر گذشته. باید بریم مدرسه. اگه از مدرسه اخراج بشیم، مرگمون فرا میرسه.»"
این کتاب فهرست ندارد.
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد