×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتابهای مولوی

کتابهای الکترونیک، زندگی نامه و آلبوم تصاویر مولوی

مولوی

نام اصلی : جلال الدین محمدبن محمد مولوی

زادگاه : بلخ یا وخش

ملیت : ایرانی

تاریخ تولد : ۶ ربیع‌الاول ۶۰۴ قمری

محل زندگی : ایران، افغانستان، تاجیکستان، و ترکیه کنونی

پیشه : شاعر و صوفی

بیشتر...

شهرت: مولانا، مولوی و رومی

تاریخ وفات: ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ قمری

سبک نوشتاری: مثنوی- رباعی- غزل- نثر

محل دفن: قونیه

تعداد فرزندان : 4

معروفترین اثر : مثنوی معنوی

آثار

زندگینامه

چکیده

جلال الدین محمد بلخی معروف به مولانا و رومی از مشهورترین شاعران فارسی زبان است که در 15 مهر 586 هجری شمسی در بلخ به دنیا آمد. او شاعر و عارف مشهور ایرانی است که عقایدش در تصوف، طرفداران و یاران زیادی را به سمت خود جذب کرد. نفوذ مولوی بیشتر از مرزهای جغرافیایی است و در تمام جهان طرفدارانی دارد که به اشعار و عقاید او علاقه مند هستند القاب او بسیار هستند برخی از آن ها عبارتند از؛ ملای رومی، جلال الدین و خداوندگار. در بعضی از اشعارش به «خَموش» تخلص داشت. ملاقات مولوی با شمس تبریزی تاثیر زیادی بر زندگی او گذاشت به طوری که مولانا بیشتر از هفتاد غزل را به نام او سروده است. مولوی در شهر قونیه به سخنرانی و اندرز مردم پرداخت و بعد از مدتی خانقاه او تبدیل به مرکز مهم و اساسی تصوف شد. مولانا در سال ۶۷۲ هجری قمری چشم از جهان فروبست.

جلال الدین محمد بلخی

شرح حال کاملی بر زندگانی مولوی

محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی مشهور به مولانا و مولوی در بلخ متولد شد. پدر او، معروف به بهاءالدین ولد خود از بزرگان صوفی و عارف مسلک بود؛ اما اهل جدل نبود و به همین خاطر طرفداران بحث با او مخالف بودند و سلطان محمد خوارزمشاه را علیه او تحریک کردند و او مجبور شد با حمله ی مغول از بلخ هجرت کند. بهاءالدین، مولانای سیزده ساله را با خود به سفرهای مختلفی می برد. در همین سفرها با عطار نیشابوری ملاقات کرد و عطار کتاب اسرارنامه ی خود را به او هدیه کرد. زمانی که بیست و پنج سال سن داشت، پدر خود را از دست داد. مومنه خاتون، مادر مولوی بانویی فارس بود که به همراه همسر خود به آناتولی مرکزی مهاجرت کرد. لقب رومی بر مولوی از همین جا گرفته شده است. او در سن هجده سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نام های سلطان ولد و علاءالدین محمد شد. او بار دیگر با خاتون قونوی وصلت کرد که مظفرالدین امیر عالم و ملک خاتون حاصل این ازدواج بود.

پس از مرگ پدر مولوی به اصرار پیروان او جای پدرش را در مجالس وضع می گیرد و همچنین در محضر سید برهان الدین محقق ترمذی شاگردی کرد و از تعلیمات او بسیار بهره مند شد و به سفارش او برای ادامه تحصیل علم به حلب سفر کرد. مولانا نخستین بار به واسطه ی ترمذی با طریقت آشنا شد. مولانا تا سن چهل سالگی از دانشمندان و عارفان سرشناس بود که طرفداران زیادی داشت. آشنایی مولانا و شمس تبریزی مربوط به همین دوران است. مولانا رابطه ای مریدی با شمس آغاز کرد؛ اما شمس پس از مدتی بی خبر از قونیه رفت که درمورد تاریخ سفر و ناپدید شدن او اطلاعات دقیقی در دسترس نیست. پس از ناپدید شدن شمس مولانا به حالی شوریده درآمد. مولانا به علت بیماری ناعلاج در پنجم جمادی الاخر سال 672 هجری قمری چشم از جهان فروبست.

 

آشنایی مولوی با شمس تبریزی

درباره ی آشنایی شمس و مولانا روایت های بسیاری وجود دارد. در حکایت اول روزی مولانا از بازار می گذرد تا به خانه ی خود برود. در راه درویشی بی پروا از او می پرسد:

«محمد برتر بود یا بایزید بسطامی؟»

مولانا با عصبانیت پاسخ می دهد: «محمد (ص) سر حلقه انبیاست. بایزید بسطام را با او چه نسبت؟»

درویش در جواب می گوید: «پس چرا آن یك گفت خداوندا تو منزهی از این كه در فهم ناقص ما بیایی و ما تو را نشناختیم و این یک گفت من منزهم و چه شان بلند مرتبه ای دارم؟»

مولانا که نمی تواند پاسخ او را بدهد از او می خواهد که پاسخ بدهد و درویش می گوید:

«اختلاف در ظرفیت است که محمد را گنجایش بیکران بود. هر چه از شراب معرفت در جام او می ریختند، همچنان خمار بود و جامی دیگر طلب می کرد؛ اما بایزید به جامی مست شد و نعره برآورد: شگفتا که مرا چه مقام و منزلتی است! سبحانی ما اعظم شانی!»

بعد از این گفتگو مولانا با درویش که در واقع شمس تبریزی است، آشنا شده و مرید او می شود و از او بسیار یاد می گیرد.

حکایت دوم به این ترتیب است که شمس وارد مجلس مولوی می شود و مولانا را می بیند که در اطرافش چندین کتاب چیده شده است. شمس از مولانا می پرسد که آن ها چیستند و مولانا آن ها را قیل و قال می خواند. شمس کتاب ها را داخل حوض می اندازد. مولانا ناراحت می شود و علت را می پرسد و می گوید که برخی از آن ها کتاب های نایابی هستند که از پدرش به او به ارث رسیده است. شمس سپس کتاب ها را بدون آنکه خیس شده باشند، از حوض بیرون می آورد. مولانا راز این کار را می پرسد و شمس پاسخ می دهد:

«این ذوق و حال است که تو از آن بی خبری.»

مولانا بعد از این واقعه بحث را کنار می گذارد و از شاگردان شمس می شود. او به کمک شمس دوباره متولد می شود؛ اما مریدان شمس از این وضعیت ناراضی هستند و به همین خاطر شمس را به باد تمسخر می گیرند تا حدی که شمس طاقت نیاورد و از قونیه رفت و مولانا در نبود شمس به پریشانی افتاد. مریدان که حال او را دیدند از کرده ی خود پشیمان شدند. مولانا پسر خود را برای عذرخواهی نزد شمس می فرستند. شمس بازگشت و سلطان ولد به برکت این بازگشت یک ماه در کنار او پیاده روی کرد. طولی نکشید که مریدان دوباره به وی حسادت کردند. شمس بسیار رنجید و گفت:

خواهم این بار آنچنان رفتن

که نداند کسی کجایم من

همه گردند در طلب عاجز

ندهد کس نشان ز من هرگز

او بدون کوچکترین اخطاری از قونیه رفت و مولانا هر چقدر تلاش کرد، نتوانست او را پیدا کند. او آشفته حال شد و در نبود شمس تمام روز و شب را به سماع می گذراند:

روز و شب در سماع رقصان شد

بر زمین همچو چرخ گردان شد

او هرگز موفق به دیدار دوباره ی شمس نشد؛ اما حقیقت شمس را در درون خودش پیدا كرد. مولانا از سماع به عنوان وسیله ای برای رهایی از جهان مادی بهره گرفت.

 

مولانا بعد از شمس

روزی گذر مولانا به بازار مسكرها افتاد. او بعد از شنیدن ضرب مس گرها به سماع پرداخت. یكی از مس گرها با نام شیخ صلاح الدین زركوب از دكان خود خارج شد و به دنبال مولانا رقص سماع را انجام داد. چرخش این دو ساعت ها به طول انجامید؛ از این پس صلاح الدین توانست كمی جای خالی شمس را برای مولانا پر كند. هر چند مریدان به او حسادت كردند؛ اما دوستی این دو تا ده سال به طول انجامید. سراجام زركوب به بستر بیماری افتاد و در قونیه چشم از جهان فرو بست.

مولانا به سفارش حسام الدین چلبی كه مرید مولانا بود، مثنوی معنوی را سرود. نام چلبی در مقدمه ی مثنوی معنوی با نام اورموی آورده شده است. مولوی سرانجام در سن 67 سالگی در یك روز سرد زمستانی درگذشت و مریدان برای او چهل روز عزادارای كردند. هر ساله از تاریخ 16 تا 26 آذر ماه جشن سماع به مناسبت بزرگداشت مولانا در قونیه برگزار می شود. این مراسم همراه با رقص مذهبی سماع به همراهی نوای نی است.

 

مهمترین اثر مولوی

بی شك مهمترین اثر مولانا مثنوی معنوی است. این مجموعه در شش جلد نگاشته شده و نزدیك به بیست و هفت هزار بیت است. این مثنوی با این بیت آغاز می شود:

بشو از نی چون حكایت می كند

از جدایی ها شكایت می كند

اهمیت مثنوی از این جهت است كه دارای پیام رهایی و رستگاری به بشر است. مولوی خود درباره ی مثنوی خود می گوید:

«مثنوی را از آن جهت نگفتم كه آن را حمایل كنند، بل تا زیر پا نهند و بالای آسمان روند كه مثنوی معراج حقایق است نه آنكه نردبان را بر دوش بگیرند و شهر به شهر بگردند.»

دیوان شمس یا دیوان كبیر از آثار محبوب مولانا است. درصد كمی از این غزلیات به زبان های یونانی، عربی و تركی نوشته شده و اكثرا به زبان فارسی است.

رباعیات بخشی از دیوان شمس را به خود اختصاص داده است. مولانا 1659 رباعی سروده است.

فیه ما فیه مجموعه ی صحبت های هفتاد و یك گانه ی مولانا است كه سلطان ولد با كمك یكی از مریدان نوشته است. نثر آن بسیار ساده و روان است و كلمات و اصطلاحات پیچیده در آن استفاده نشده است. ترجمه ی انگلیسی آن برای اولین بار توسط آرتور آربری با نام گفتارهای رومی در سال 1972 انتشار یافته است.

مجالس سبعه كه مجموعه ی مجالس مولانا است. این خطبه ها همراه با تفسیر آیات قرآن و احادیث است. او همچنان از اشعار سنائی و عطار در این مجالس استفاده كرده است.

مكتوبات شامل صد و پنجاه نامه ی مولانا به هم دوره های خود است. دو نسخه از آن امروزه در كتابخانه ی دارالفنون استانبول نگهداری می شود. این نامه ها به زبان فارسی است و مخاطبان آن شاگردان و افراد دارای قدرت هستند.

 

مولوی از دیدگاه اندیشمندان جهان

 

پروفسور اریک جئو فاری (مولاناشناس سرشناس آمریکایی)

«در سال های اخیر اشعار، اندیشه و دیدگاه های مولانا در غرب، به شدت گسترش یافته و محبوبیت فراوانی کسب کرده است. شاعری که همچون آفتاب روشن، درخشان و تمام ناشدنی است. بی تردید نمی توان سروده های او را، به زمان خاصی محدود کرد؛ زیرا مولانا و اندیشه های وی بازتابی از شرایط روزگار معاصر است. او در نهایت آزادگی تلاش دارد تا خودآگاهی را در سرشت خوانندگانش تقویت کرده و به نگاه و نگرش آن ها به زندگی و هستی، سمت و سو دهد. سروده های آهنگین و موسیقایی وی آکنده از حیرت، شگفتی و پرسش های فلسفی است. پرسش هایی که به زیباترین و دل انگیزترین وجه، انسان را از دلبستگی ها می رهاند و به تردیدهای تشویش آلود فلسفی وی، معنا می بخشد. بی شک مولانا در بیشتر سروده های بی بدیلش، ستایش خرد را در خدمت مدنیت و خودباوری قرار می دهد.»

 

آلن داگلاس (استاد دانشگاه جورجیای آمریکا)

«مولانا علاوه بر این که بر علوم اسلامی تسلط و چیرگی خاصی دارد، در ارائه و بیان عقایدی که تا حد زیادی با ایده های هستی شناسانه غرب همخوانی دارد بی همتاست. به نوعی می توان او را شاعر، حکیم و فیلسوفی دانست که نماد آزاداندیشی دینی است؛ زیرا در سروده هایش پیوسته تلاش دارد تا خود و دیگران را از قید قوانین خشک، تحجرآمیز و انعطاف ناپذیر دنیوی برهاند. وی در مقام یک شاعر و ادیب، مروج ارزش هایی رنگ باخته چون دوستی، محبت، عشق وفاداری، حقیقت و پیمان داری است. به همین سبب می توان مدعی شد سروده های مولانا با برخی از بهترین اشعار غربی هماوردی می کند و حتی گاه از آن ها پیشی می گیرد. این شاعر و حکیم نامدار انگار از پیش با زندگی و فلسفه غربیان آشنایی داشته است. به همین سبب نیز در مغرب زمین در مقایسه با دیگر شاعران پارسی گو، از محبوبیت و شهرت بسزایی برخوردار است. وی در بیشتر سروده هایش با زبان و بیانی آمده از عشق و آزادگی، ارزش های فلسفی و اخلاقی زندگی را ترنم کرده است.»

مولانا (رومی)

ایرما گاراپین (استاد دانشگاه آخن آلمان)

«آلمانی ها دلبستگی و علاقه فراوانی به مولانا، سروده ها و اندیشه های وی دارند. او شاعر صلح و دوستی است؛ زیرا در بیشتر اشعارش، انسان ها را به مدارا، گفت و گو، عشق و معنویت فرا می خواند. او در سروده هایش که سرشار از نوعی حس دلنشین است خواننده اش را به سفری احساسی و عرفانی دعوت می کند. سفری برای بیان عشق و صلح و دوستی. شاید به همین سبب است که مثنوی وی در سال های اخیر، جزو پرفروش ترین کتاب ها، در آلمان بوده است. مولانا شاعر، عارف، فیلسوف و اندیشه پردازی است که نزد بیشتر اندیشمندان، فرهیختگان و عموم مردم آلمان، جایگاهی بس والا دارد. سروده ها و بیان ادبی وی آن چنان بی آلایش، ساده، به دور ازتکلف و بی پیرایه است که همگان را شیفته حکایت های موزون، دلنشین و تاثیرگذارش کرده است.»

 

رابرت بیلای (شاعر و منتقد ادبی مشهور آمریکایی)

«مولانا در جهان اسلام به همان اندازه محبوب، مشهور و یگانه است که ویلیام شکسپیر در جهان ادبیات انگلیسی این شهرت را دارد. بی تردید هر خواننده غربی با خواندن سروده های وی شیفته حلاوت، عمق اندیشه سرشار از عرفان و معنویت مولانا می شود. در حقیقت اشعار مولانا نوعی افکار عرفانی، دینی و فلسفی است که با کشش و دلربایی خاصی، خواننده اش را به شور، وجد، هیجان و نشاط می آورد و به او فرصت اندیشیدن درباره زندگی و هستی را می دهد. اگر امروز جهان غرب تا بدین حد شیفته مولانا، سروده ها، افکار عرفانی و نگرش هستی شناسانه وی شده، به این خاطر است که نحوه بیان او به نحو شگفت انگیزی موشکافانه، منطق پذیر، سرشار از قریحه و آزاداندیشانه است.»

 

ارنست رنان (پژوهشگر ادبی کانادایی)

«بی شک مولانا در نهایت ایجاز و با بیانی ساده و بی آرایه، فلسفه زندگی و هستی را در سروده هایش به بهترین وجه ممکن بازتاب می دهد. به گونه ای که گستره وسیعی، برای جولان فکری خوانندگانش فراهم می آورد. او هیچ نیازی نمی بیند که اشعارش را با ایهام، اشاره، پرده پوشی و کنایه به مخاطب عرضه کند. طرز افکار فلسفی و عرفانی مولانا در قالب مثنوی ها و حکایت های صریح و بی پیرایه، در سراسر جهان پراکنده شده است. او شاعری است که همانند هیچ کس، جز خودش نیست. مولانا در نگرش، ایده پردازی و فلسفه اش به حقایقی اشاره می کند که کمتر شاعری در غرب به آن ها توجه کرده است. وی در قالب مفاهیمی چون وجد، سرور، شک، حیرت، مرگ، دوستی، صلح، آرامش و گریز از علایق دنیوی، در سروده هایش به نحو تاثیرگذاری به بازتاب پریشانی ها، رنج ها، اضطراب ها، ترس ها و ناامیدی نسل امروز می پردازد. در حقیقت سخنانش ترانه هایی تکان دهنده است. سروده هایی که انسان گمگشته کنونی را از حیرت و سرگردانی می رهاند.»

 

مجسمه مولانا

 

نمونه اشعار مولوی

نی نامه

بشنو از نی چون حکایت می کند

از جدایی ها شکایت می کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند

در نفریم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شوق درد اشتیاق

هر کسی کو ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم

جفت بدحالان و خوشحالان شدم

هر کسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

سر من از ناله من دور نیست

لیک چشم و گوش را آن نور نیست...

...

نمونه ای شعر از کتاب مثنوی معنوی

یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

نوح تویی فاتح و مفتوح تویی

سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا

نور تویی سور تویی دولت منصور تویی

...

پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا

این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی

راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا

گزیده ای از رباعیات مولوی

 

ای در دل من میل و تمنا همه تو

واندر سر من مایه سودا همه تو

هرچند بروی كار در مینگرم

امروز همه توئی و فردا همه تو

...

اندر دل من درون و بیرون همه او است

اندر تن من جان و رنگ و خون همه او است

اینجای چگونه كفر و ایمان گنجد

بی چون باشد و جود من چون همه او است

...

تا در طلب گوهر كانی كانی

تا در هوس لقمه نانی نانی

این نكته رمز اگر بدانی دانی

هرچیزی كه در جستن آنی آنی

...

یك بوسه ز تو خواستم و شش دادی

شاگرد كه بودی كه چنین استادی

خوبی و كرم را چو نكو بنیادی

ای دنیا را ز تو هزار آزادی

 

نمونه ای از غزلیات، دیوان شمس

یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی

سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا

نور تویی سور تویی دولت منصور تویی

مرغ كه طور تویی خسته به منقار مرا

قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی

قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا

حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی

روضه امید تویی راه ده ای یار مرا

 

مولوی

ویکی پدیا مولوی

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D9%84%D9%88%DB%8C

 

آثار مولوی

  • مثنوی معنوی
  • غزلیات شمس که مولوی برای شمس سروده است.
  • رباعیات که نتیجه اندیشه های مولوی است.
  • فیه ما فیه
  • مکاتیب
  • مجالس سبعه

 


آثار مولوی که در کتابچین موجود است

  1. کتاب گزیده غزلیات مولوی
  2. کتاب مجموعه آثار مولوی
  3. کتاب غزلیات مولوی - دیوان شمس
  4. کتاب دیوان شمس مولوی
  5. کتاب مجالس السابع مولوی
  6. کتاب مثنوی معنوی مولوی
  7. کتاب فیه ما فیه مولوی
  8. کتاب رباعیات مولوی - دیوان شمس
  9. کتاب ترجیعات مولوی - دیوان شمس
  10. کتاب مثنوی معنوی بر اساس نسخه رینولد الین نیکلسون

لینک کوتاه

http://ketabch.in/a/663