×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
رازهایی که هنوز قصه اند

دانلود کتاب رازهایی که هنوز قصه اند

رازهایی که هنوز قصه اند
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : رازهایی که هنوز قصه اند

نویسنده : شهره قائم مقامی

ناشر : کیان افراز

تعداد صفحات : 142 صفحه

شابک : 978-600-97463-5-4

تاریخ انتشار : 1396

رده بندی دیویی : 62/3فا8

دسته بندی : داستان های کوتاه

نوع کتاب : Epub

قیمت نسخه الکترونیک : 18700 تومان


معرفی کتاب

"رازهایی که هنوز قصه اند"
کتاب حاضر اثری از شهره قائم مقامی می باشد که توسط انتشارات کیان افراز منتشر شده است.
این مجموعه شامل 5 داستان فانتزی با نام های «هردو پرت شده بودند»، «مثلث برمودا»، «لباس ها جا می ماندند»، «آغازگر» و «هنوز ما زنده هستیم» می باشد.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"با رفتن آن ‌دو، جمع چند نفری آن‌ها به‌هم خورد. بقیه هم برخاستند و خداحافظی کردند. کاوه بعد از بدرقه‌ی آن‌ها مردد بود که چه کند. سر خود را به دیدن تلویزیون گرم کند یا خواندن کتابی که عصر خریده بود؟ یا برود سراغ مرور مطالب پایان‌نامه‌اش؟ حدس می‌زد دکتر تا نیم‌ساعت دیگر برمی‌گردد و سرش به صحبت با او گرم خواهد شد و ترجیح داد این مدت را پای تلویزیون بگذراند. از این کانال به آن کانال و بالاخره برنامه‌ای را برای دیدن انتخاب کرد؛ یک فیلم مستند بود و همین که جذب آن شد و موضوع دستش آمد، تلفن زنگ زد. دکتر بود اضطراب و نگرانی در صدایش آشکار بود:
کاوه جان حال مریض خوب نیست و داریم او را به بیمارستان می‌بریم تو هر وقت خواستی بخواب، من خودم کلید دارم.
کاوه می‌دانست بیمارستان در شهر دیگری است که حدود بیست کیلومتر با آن شهر کوچک و آرام فاصله دارد و برآورد کرد تا دکتر همراه بیمار به آنجا برود و کارهای لازم را انجام دهد و برگردد، دو ساعتی طول می‌کشد چون ماشین هم نبرده بود. با رییس بانک رفته بود و حتماً صبر می‌کرد با او برگردد. او هم برنامه‌ی خود را عوض کرد و تصمیم گرفت از این فرصت استفاده کرده و نگاه دیگری به پایان‌نامه‌ی خود بیندازد. تلویزیون را خاموش کرد و به اتاق خودش رفت، لباس راحت پوشید و نوشته‌هایش را روی میز چید؛ اما همین که خواندن اولین صفحه را شروع کرد، باز تلفن به صدا درآمد. او به زیاد زنگ‌خوردن تلفن خانه‌ی دکتر عادت کرده بود. این‌بار فکر کرد حتماً دکتر است و می‌خواهد چیزی بگوید. سریع بلند شد و به‌سوی تلفن رفت."
 

فهرست مطالب

هردو پرت شده بودند    
مثلث برمودا    
لباس‏ها جا می‏ماندند    
آغازگر    
هنوز ما زنده هستیم   

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها