دانلود کتاب زیبای خفته
نویسنده: مریم السادات سیدطاهرالدینی
ناشر : فاتحان
نویسنده: مریم السادات سیدطاهرالدینی
ناشر : فاتحان
نام کتاب : زیبای خفته
نویسنده : مریم السادات سیدطاهرالدینی
ناشر : فاتحان
تعداد صفحات : 134 صفحه
شابک : 978-600-5835-71-7
تاریخ انتشار : 1394
رده بندی دیویی : 955/0843092
دسته بندی : زندگینامه و خاطرات , جنگ تحمیلی و دفاع مقدس, شهدا
نوع کتاب : PDF
قیمت نسخه الکترونیک : 15000 تومان
"زیبای خفته" / حکایت زندگی جانباز شهید محمدتقی طاهرزاده
کتاب حاضر اثری از مریم سادات سیدطاهرالدینی می باشد که توسط انتشارات فاتحان منتشر شده است.
جانباز شهید محمدتقی طاهرزاده در شهریور ۱۳۴۹ در اصفهان به دنیا آمد. از هفت سالگی کار کرد. تا سوم راهنمایی درس خواند و در هفده سالگی به جبهه رفت. در تیرماه 1367 در شلمچه دچار موج گرفتگی شد و حدود یک ماه بعد وارد عالم بیهوشی شد. دوران بی هوشی او هجده سال به طول انجامید. در طول این مدت آنچه بر شگفتی این واقعه می افزود، پرستاری عاشقانه پدر وی بود. این زیبای خفته در اردیبهشت سال ۸۴ به جمع همسنگران شهیدش پیوست و با پدرش برای همیشه وداع نمود. البته پدر نیز سالهای دوری را نتوانست تحمل کند و سرانجام در سال 1392 به فرزند شهیدش ملحق گشت.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" صبح ها پدرم سون معده اش را وصل می کرد و از طریق آن بهش غذا می داد. گاها دو تا سه ساعت طول می کشید تا این کار تمام شود. خیلی سختی می کشیدند. هم پدرم، هم محمدتقی. سون را که از بینی وارد می کرد، از دهانش بیرون می آمد و در گلویش گره می خورد و حالت خفگی بهش دست می داد. کلا پدرم در طول زندگی اش خیلی سختی کشیده بود. وقتی به دنیا آمد، یتیم شده بود. یک خانواده که بچه دار نمی شدند، او را بزرگ می کنند. از همان سن پایین هم کار می کرد. "
مقدمه
زندگی نامه
مشق مردانگی
محمد با تقوا
کارگر کوچک من
با لبخند وارد می شد
زود بزرگ شد
مرد جدی
تعارفش شیرین و دلچسب بود
هوایش را داشته باش
شهادت ایلچیان
باید دستش را می گرفتم
خودم باید نگهش دارم
غیرت مردانه
اضافه کار مردانه
سرباز سپاه
کاپیتان
مهمانی فوتبال
نماز اول وقت
شوق دیدار
کی می رسیم؟
سفر به سرزمین جوانمردان
سرباز سپاه
شوق دیدار
کاپیتان
نشان جانبازی
قصه از این جا آغاز شد
زجر با حیا
موج شیمیایی
انعام دوست داشتنی
حاضر نشد جبهه راترک کند
کاش شهید می شدم
من هم افتادم
چهره ای همیشه خندان
روز بیست و ششم
مردی از اصحاب کهف
قصد جدایی داشتیم
تاکسی با چشم خودش نمی دید، باور نمیکرد
کجا برویم از اینجا بهتر
پا به پای فرزند
فقط دعا کنید
لبخند ملیح
یا ابوالفضل
عاشقترین پرستار
بیمارستان یک تختی
خواستگار ها
و ادامه . . .
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد