دانلود کتاب صوتی سمفونی مردگان

سمفونی مردگان یا خشم و هیاهو

احتمالا با قاطعیت بتوان یکی از موفق ترین کتاب های معاصر ایرانی را بر اساس آمار و جوایز، سمفونی مردگان دانست. این کتاب توانسته تحسین بسیاری از مخاطبان و منتقدان را به خود جذب کند؛ بنابراین از همین ابتدا می توان فهمید با اثر شاخص و والایی در ارتباط هستیم.

شاید به نظر بیاید عنوان انتخاب شده با تعریفی که از کتاب کرده ایم، متناقض است؛ اما در حقیقت این گونه نیست. کتاب فوق یک کتاب فوق العاده و خوب می باشد اما باید قبول کرد که تحت تاثیر شدید از کتاب خشم و هیاهو می باشد. در حقیقت به نوع خاصی نامگذاری سمفونی مردگان نیز متاثر از خشم و هیاهو می باشد؛ اما موثر بودن یک اثر به معنی کم ارزش بودن آن نیست. در سینما بعد از چالین بسیاری از او تقلید کردند و از این تقلید توانستند و به شخصیت اصلی خود برسند و موفق شوند؛ بنابراین به نظر می رسد نویسنده این کتاب نیز راه درستی را انتخاب کرده و در سبکی قدم برداشته که به نظر استعداد قلم اوست.

با این حال طبق سیاق همیشگی از سبک کتاب حرفمان را شروع خواهیم کرد و با صحبت از محتوای آن سخن را خواهیم بست. منتهی در همین ابتدا باید عرض کنم که این کتاب در جامعه ایرانی بیشتر به این خاطر مورد توجه قرار گرفته است که مخاطبان به راحتی می توانند در فضای داستان وارد شوند و خود را در جای شخصیت اصلی داستان بگذارند. این با تمام حسن هایی که دارد برای مخاطب ایرانی یک ایراد بزرگ دارد و آن این است که میزان فهم مخاطب نیز درست به اندازه همان شخصیت پایین خواهد آمد و مانع از این می شود که مخاطب بتواند به لایه های زیرین این کتاب دست پیدا کند.

چهار قسمت، چهار دوربین

مهمترین ویژگی که می توان در سبک و نوشتار سمفونی مردگان جست و جو کرد استفاده از چهار دوربین و چهار بخش مجزا در کتاب است. این بخش های مختلف به نوعی داستان را در زمان های مختلف از دید های مختلف بیان می کند. این باعث می شود که خواننده و مخاطب این امکان را داشته باشد داستان را از جنبه های مختلف نگاه کند. یکی از مهمترین دلایلی که می گویند سمفونی مردگان متاثر از خشم و هیاهو است دقیقا استفاده مشترک از همین سبک است.

اما این تنها ویژگی کتاب فوق نیست. شکست های زمانی پی در پی و سفر در زمان به شکل معقول و نامعقول به نوعی زندگی در دنیایی عجیب را تصویر می کند. این اتفاق در کنار توانایی نشان دادن از جنبه های مختلف کتاب سمفونی مردگان را به یک شاهکار در عصر معاصر تبدیل کرده است.

شخصیت پردازی ها در سمفونی مردگان نیز به قدرت و قوت داستان و سبک نوشتار آن است. هر شخصیت را شاید بتوان نمادی چیزی یا اتفاقی در جامعه دانست؛ اما موضوع اصلی این جاست که این شخصیت ها با تمام تناقض هایی که دارند و با تمام درگیری ها چه به عنوان انسان و چه به عنوان نماد با یک دیگر دارند، توانسته اند یک خانواده را شکل دهند. این جمع کردن متناقض ها در کنار یک دیگر به نوعی توانسته شالوده اصلی سبک و محتوا را مشخص کند و داستان را به شکل جالب روایت کند.

حال که صحبت به این جا رسید دیگر بهتر است سخن از سبک را وا نهیم و سراغ محتوا بریم که به نظر محتوا جذابیت خاصی در سمفونی مردگان دارد.

لایه لایه برای دوستی

بسیاری در خواندن سمفونی مردگان، بخصوص خوانندگان ایرانی آن به خاطر درد و رنجی که خود در زندگی درک کرده اند، ناخودآگاه درگیر شخصیت زجرکش داستان می شوند و خود را در قامت او می یابند. از این بقیه شخصیت های داستان را حول محور خود معنی و مفهوم می دهند. نمی خواهم بگویم که این اتفاق درست نیست یا یک اتفاق کم ارزش است. اتفاقا برعکس وقتی یک نویسنده بتواند مخاطب را به درون کتابش بکشاند یعنی بسیار موفق بوده است. در این اتفاق نوشته پشت جلد کتاب نیز به نوعی تاثیر گذار بوده است. با این حال سخن من در این است که جذبه اصلی کتاب به خاطر جذب مخاطب، مخصوصا مخاطب ایرانی و همراه کردن وی با شخصیت داستان نیست. چرا که اگر این چنین بود سمفونی مردگان به زبان های مختلف ترجمه نمی شد. هدف اصلی در این کتاب به نظر چیزی بالاتر است. اگر به لایه های زیرین کتاب که به نظر مدخل ورودی آن در انتهای کتاب و جایی است که شخصیت و دین در مقابل و کنار هم قرار می گیرد، توجه کنیم متوجه می شویم برعکس فضای سیاه و غم آلود این نوشته، هدفی زیبا و لطیف وجود دارد. این هدف در حقیقت در متناقض خود و در یک فضای سیاه می توانست نمود پیدا کند. درست مانند سفید که در یک فضای سیاه می تواند خود را به زیبایی نشان دهد.

به قلم: مرتضی ملک جاری