دانلود کتاب شقایق
نویسنده: مریم حسامی
ناشر : ماهابه
نویسنده: مریم حسامی
ناشر : ماهابه
نام کتاب : شقایق
نویسنده : مریم حسامی
ناشر : ماهابه
تعداد صفحات : 432 صفحه
شابک : 978-600-5205-58-9
تاریخ انتشار : 1397
رده بندی دیویی : 8فا3/62
دسته بندی : رمان های ایرانی
نوع کتاب : Epub
قیمت پشت جلد : 51000 تومان
قیمت نسخه الکترونیک : 14600 تومان
"شقایق"
کتاب حاضر اثری از مریم حسامی می باشد که توسط انتشارات ماهابه منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" بنفشه که با تعریف و تمجید کردن علی از هنرش داشت قند تو دلش آب میشد و از خوشحالی تو پوست خودش نمیگنجید چون بنفشه به خاطر کشیدن همین تابلوها کلی حرف از پدر و مادرش شنیده بود آنها برعکس علی اصلاً هنر او را تحسین نمیکردند علاوه بر آن همیشه مورد سرزنش پدر و مادرش قرار گرفته بود که اینها برات زندگی نمیشه فقط وقتتو تلف میکنی، آخه این چه رشتهای که انتخاب کردی و روزی هزار بار به خاطر قبولی در رشته هنر مورد شماتت مادر و پدرش قرار گرفته بود که از هنر نون و آب در نمییاد. بنفشه در حالی که لبخندی از شادی رو لبش نشسته بود رو به علی کرد و گفت:
-ممنون این نظر لطف شماست، باورتون نمیشه تا به حال هیچ کس اینقدر از تابلوهای من اینطوری تعریف و تمجید نکرده بود. شما واقعاً منو خوشحال کردید.
-خواهش میکنم، ولی باور کنید که شما با مهارت بسیار زیاد نقاشی میکشید من هیچ وقت بیخود از چیزی تعریف نمیکنم. ولی تابلوهای شما، انسان و شگفت زده میکنه."
زمان برای آنها به تندی گذشت و آنها بی آنکه کوچکترین اشاره به زندگی آینده شون کرده باشند و در مورد زندگیشون با هم صحبتی کرده باشند، تمام اون زمانی که برای صحبت کردن با هم در مورد زندگی آینده شون داشتند رو صرف گفتگو درباره تابلوها و تعریف و تمجید در موردشان کردند، که با صدای مادر بنفشه متوجه گذشت زمان شدند که به بنفشه گفت:
-بنفشه، مادر جان نمییایید پایین. علی آقا هنوز چیزی میل نکردند تا الان حتماً گلوشون خشک شده.
علی و بنفشه نگاهی به همدیگر انداختند، علی بدون اینکه براش مهم باشه، از خدا خواسته به بنفشه گفت:
-بهتره بریم پایین، الان نزدیک نیم ساعته که اینجا هستیم و دائم داریم از تابلوهای شما تعریف میکنیم بتره دیگه بریم پایین فکر کنم نگران شدند.
بنفشه که از علی خوشش اومده بود و نیازی به صحبت کردن با او نمیدید با گفتنِ چَشم، هر دو از پلهها پایین آمدند. لبخندِ روی لبانشان به نظر میرسید که هر دو راضی به نظر میرسند.
لیلا خانم وقتی متوجه این موضوع شد با گفتن مبارک باشه و به پای هم پیر بشین، مُهر تأیید این وصلت را بر دیدگان همه زد و مادر بنفشه هم با باز کردن جعبة شیرینی و تعارف به آنها این وصلت را خوش یُمن برای دو خانواده خواند. قرار عقدو برای جمعة هفته بعد گذاشتند. که تا اونوقت فرصت مناسبی داشتند برای خرید کردن. و آماده شدن برای نشستن سَرِ سفره عقد."
این کتاب فهرست ندارد.
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد