دانلود کتاب شیرین
نویسنده: ابراهیم صادقی مغانلو
ناشر : برتر اندیشان
نویسنده: ابراهیم صادقی مغانلو
ناشر : برتر اندیشان
نام کتاب : شیرین
نویسنده : ابراهیم صادقی مغانلو
ناشر : برتر اندیشان
تعداد صفحات : 92 صفحه
شابک : 978-600-8838-87-6
تاریخ انتشار : 1397
رده بندی دیویی : 955/08430922
دسته بندی : زندگینامه و خاطرات , جنگ تحمیلی و دفاع مقدس
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 10000 تومان
"شیرین" / خاطرات جمعی از رزمندگان نیروی زمینی ارتشی جمهوری اسلامی ایران
کتاب حاضر اثری از ابراهیم صادقی مغانلو می باشد که توسط انتشارات برتر اندیشان منتشر شده است.
دوران پر افتوخیز دفاع مقدس سرشار از درسها و آموزههایی است که پرداختن به آنها برای همهی افراد مخصوصاً کسانی که آن دوران را درک نکردهاند جالب و آموزنده خواهد بود. خاطرات دفاع مقدس در کنار جذابیتهای داستانی خود که از مشخصههای هر نوشتهای میباشد، در دل خود درسهایی از حلم، اخلاق، دین، دنیا و ... را دارند. در کشاکش دوران پس از جنگ، دشمنان قسمخورده ایران اسلامی با حربههای گوناگون از جمله جنگ نرم و با استفاده از توان رسانهای و تبلیغاتی خود در صدد تغییر نگرش نسل جوان و ایجاد بیهویتی تاریخی، فرهنگی، دینی و مذهبی در این قشر آیندهساز کشور میباشند. بیان خاطرات جنگ و مرور آن میتواند بسیار مفید باشد. میتواند برای گذشتگان یادآور گذشته و برای آیندگان پندآموز باشد. خاطرات مکتوب جنگ در دل خود غم و شادی،گریه و خنده،رشادت و دلاوری، ترس و شجاعت، شیرینی و تلخی و .... را در کنار هم دارند. زندگی در جنگ جاری بود و جنگ خود دانشگاهی بود بس عظیم. اقیانوسی بود بیکران که اگر سالها به ریز موضوعات جنگ پرداخته شود؛ باز هم کم است. فقط میتوان گفت" جرعهای باید چشید".
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
" آذر ماه سال 59 از نقطه آماد و پشتیبانی سلمانیه ماهشهر با خودرو ذیل برای رساندن مهمات به لشگر 16 زرهی به سمت دشت آزادگان حرکت کردم. تیپ 2 عراق علیه مواضع لشگر 16 تک شدیدی را انجام داده بود. هر دو طرف به شدت در گیر بودند. به دلیل حساسیت منطقه و خطرات گلولهها و بمباران هوایی دشمن مهمات را خیلی زود و با عجله تخلیه کردند. جمعوجور میکردم که برگردم، مجروحی را به ماشین من آوردند! گلوله به کمر و رانش خورده بود. باید از مسیر سوسنگرد به سمت اهواز میرفتم. در تاریکی شب با سرعت بالایی در حرکت بودم. گلولههای خمپاره مثل دانههای باران پیش رو، پشت سر و اطرافمان میریخت. ازتیرس خمپاره که دور میشدم به تیررس گلولهی دیگر میرسیدم. چراغ خاموش، عرض کم جاده، تاریکی شب، سرعت زیاد و تعقیب جدی گلولههای دشمن!"
یادنامه شهدای ازتش
پیشگفتار
نترس
جزایر مجنون
شیرین
نیروی دریایی
کمان 99
زنده در آتش
فرمان خدا
داوطلب
دیدار یار
خریدار خفت
دسته گل های پرپر
خواب حماقت
توسل
استوار جمشیدی
اصغر وار
کاش قسمت ما می شد
خدا دعایم را شنید!
عیادت
فرزند معلول نمی خواهم!
اکیپ تک نفره
دو گلوله در یک لوله!
هشت سین!
تعمیرگاه مخابراتی ستوان صیاد
اف ایکس
آن ده نفر
شهید خواجوند
قرآن در منطقه
قرآن روی طاقچه
برکت دعای کمیل
آشنای غریب!
انگشتانم در بهشتند!
اگر منفجر می شد
بوقلمون حیدر خان
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد