دانلود کتاب عروسک آتش
نویسنده: بشیر مفتی
ناشر : کیان افراز
نویسنده: بشیر مفتی
ناشر : کیان افراز
نام کتاب : عروسک آتش
نویسنده : بشیر مفتی
ناشر : کیان افراز
مترجم : سارا اسدی کاوان
تعداد صفحات : 173 صفحه
شابک : 978-600-8854-13-5
تاریخ انتشار : 1396
رده بندی دیویی : 892/735
دسته بندی : ادبیات جهان, رمان های خارجی, داستان های آموزنده
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 20700 تومان
"عروسک آتش"
کتاب حاضر اثری از بشیر مفتی (Bashir Mufti) می باشد که با ترجمه ای از سارا اسدی کاوان توسط انتشارات کیان افراز منتشر شده است.
عروسک آتش در سال 2012 کاندید دریافت جایزۀ بینالمللی بوکر عربی شد. این رمان، داستان زندگی رضا شاوش و درعینحال داستان زندگی همۀ انسانهاست. این اثر رئالیستی با ژانر ادبیات اعترافی، مرحلهای بسیارمهم از تاریخ معاصر الجزایر را طی دو دهۀ 70 و 80 م. نشان میدهد و در واقع تراژدیای است که الجزایر لحظه به لحظۀ آن را زیسته. هدفِ نویسنده به تصویر کشیدن اثراتِ ناشی از انقلاب دهۀ هفتادِ الجزایر بر دورههای بعد و بر سرنوشت مردم این مرز و بوم است و همزمان با روایت داستان رضا شاوش پرده از اوضاع سیاسی الجزایر پس از انقلاب دهۀ هفتاد برمیدارد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"از اینکه آن اتفاق دوباره برایم تکرار شود، ترسیدم. بههمینخاطر ارتباطم را با او کم کردم و شور و اشتیاقم را در مکان عمیقی از روحم پنهان کردم. رنج انتظارش را کشیدن برایم گوارا بود. در آن روزهایی که به کندی گمگشتگی در صحرا میگذشت، احساس عجیبی داشتم؛ چون صحرا سرد و داغ، درخشان و مبهم و دیوانه و افسونگر. چیزهای زیادی با قلب میآمیخت، با روح میپیوست. هقهقها و توهمها، بازی اول، ابهامی بیپایان درمورد چیزی که این بار واقعیاش پنداشتم. امیدم را از دست نمیدهم و دوباره بدشانسی نمیآورم. این بار رانیه مال من خواهد بود، تنها برای من. هیچکس سر راهم نخواهد ایستاد. من بزرگ شدهام، مرد شدهام. او هم خانم شده. دستم را بهسویش دراز میکنم، دستش را روی قلبم میگذارم و میگویم بادقت به ضربانش گوش کن. به سردرگمی روحم گوش کن. نغمههایی را که با مهربانی و عشق مینوازد بشنو. بعد بگو چه میخواهی. پسازآن گوش به فرمانت خواهم بود. من عاشق و والۀ تو هستم و بندۀ ناتوانت. من بدون تو هیچم، تو نغمۀ زندگی و معنای بودنم هستی.
روزی که پس از یک هفته مخفی شدن تصمیم گرفتم به دیدنش بروم، از سرما یخ زدم. منتظر بودم تا چون خورشیدی از آن فروشگاه طلوع کند. باوجود سرما و باران، گرمای درونم استخوانهای روحم را میگزید و سرمستم میکرد درصورتیکه سستی ظاهریام نشان دهندۀ شعلههای درونم نبود."
این کتاب فهرست ندارد.
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد