دانلود کتاب من یک ارتشی ام
نویسنده: رحیم کریمی
ناشر : صریر
نویسنده: رحیم کریمی
ناشر : صریر
نام کتاب : من یک ارتشی ام
نویسنده : رحیم کریمی
ناشر : صریر
تعداد صفحات : 184 صفحه
شابک : 978-600-331-440-5
تاریخ انتشار : 1397
رده بندی دیویی : 8فا3/62
دسته بندی : داستان های کوتاه
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 7100 تومان
"من یک ارتشی ام"
کتاب حاضر اثری از رحیم کریمی می باشد که توسط انتشارات صریر منتشر شده است.
چه کسانی لباس دفاع از حریت و آزادگی یک ملّت را بر تن میکنند؟ و چه کسانی به کسوت سربازی یک ملّت درمیآیند تا از ناموس و قاموس آن ملّتی که سرچشمهی تمام وجودش است، دفاع کنند؟
شهیدان برترین چیزی را که در نهاد خوددارند، همانا جان شیرین و خون پاکشان است که آنهم درراه دفاع از استقلال و آزادی ملّت و میهن خویش نثار میکنند تا وجببهوجب این خاک با خون آنها عطرآگین شود .
آنان در آن هنگامهی خون و شهادت، باوجودی مملو از عشق و شهامت به دژخیمان تا بن دندان مسلح ،که چشم طمع به این آبوخاک داشتند، یورش آوردند و در این راه، جانانه شربت شهادت نوشیدند تا همانا با اهدای خون خود همه آن سایههای سیاهی را از جایجای میهن عزیزمان بزدایند.
در این مجموعه که شامل داستانی است کوتاه در قالب سال های دفاع مقدس و شهادت تقدیم حضور شما می گردد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
" راستی که حکومتهای استبدادی اهرمها و اسبابهایی اینچنینی را به وجود میآورند تا مردم خویش را استثمار نمایند و یا اگر حرف حقی از دهانشان خارج شد ، با این ابزار از سر راه برشان دارند. میدانم آنها هر بلایی که بخواهند بر سر ضعفا میآورند و کسانی چون من را مجبور به کرنش مینمایند تا مترسک این آلونکهای فلزی گردیم و این وسیلهی سلاخی انسانها را بر دوش کشیم .
یونیفرم سربازیم را در آیینهی جیبیام ازنظر گذراندم، با آن سردوشیهای کهنه و زواردررفته بر تنم زار میزد. آن یونیفرم بیشتر شبیه به یک کیسه گونی بود تا لباس سربازی، چراکه به علّت استفادهی بیشازحد مستعمل گشته بود .وای از کلاه کهنهام با آن آرم مسخرهی شاهی، به دستمال چرکی میماند که به نحو مضحکی بر روی سرم قرارگرفته بود و ستارههایی که با خودکار بر حاشیهی نقاب آن منقوش کرده بودم ، نشان از پایهی خدمتیام داشت .
هرروز صبح که در آیینهی داخل آسایشگاه خودم را ورانداز میکردم از دیدن قیافهام ، خندهام میگرفت. کلّه ی از ته تراشیده شده، چهرهای سوخته از گرما و سرما و تهریشی که هیچگاه آن را نمیتراشیدم و بیشتر مواقع به خاطرش بازخواست میشدم. شکل یک کهنه سرباز را پیداکرده بودم . "
مقدمه:
حکومت نظامی
اسارت
زوج ایمانی
قصّه ی بابام
درآرزوی شهادت
نظر کرده
ضامن آهو
نجوای عاشقانه
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد