×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
پسر خاله ها

دانلود کتاب پسر خاله ها

پسر خاله ها
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : پسر خاله ها

نویسنده : ام البنین منیری خلیل آباد

ناشر : ماهواره

تعداد صفحات : 572 صفحه

شابک : 978-600-459-532-2

تاریخ انتشار : 1398

رده بندی دیویی : 8فا3/62

دسته بندی : رمان های ایرانی

نوع کتاب : PDF

قیمت پشت جلد : 70000 تومان

قیمت نسخه الکترونیک : 7000 تومان


معرفی کتاب

"پسرخاله ها"
کتاب حاضر اثری از ام البنین منیری می باشد که توسط انتشارات ماهواره منتشر شده است.
ام البنین منیری متولد 1353 علاقه زیادی به نوشتن داشت اما بارها به علت های مختلف سبب شد تا مدتی از نوشتن فاصله بگیرد اما در سال 93 اولین کتاب خود به نام «از رویای» را نوشت. از این نویسنده کتاب های دیگری چون «رهایی»، «ساحل»، «دور از مهتاب»، «پسرخاله ها» و «پروانه» و ... به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"پریناز جلوی دانشگاه نگه داشت و گفت :بپر پایین تا دیرت نشده.
پریا از ماشین پیاده شد و از خواهرش تشکر کرد و رفت داخل دانشگاه، پشت دیوار ایستاد تا مطمئن بشه پریناز رفته. بعد رفتن اون، پریا اومد بیرون و با سرعت یه ماشین گرفت و رفت به سرکار جلوی شرکت پیاده شد و رفت داخل. وارد دفترش شد. لباسش رو عوض کرد. لباس فرم شرکت رو پوشید. لباس هاشو تا کرد و گذاشت توی کمد کفش های کتونی شو در آورد و یه کفش راحتی پوشید. روسری شو محکم بست و نشست روی صندلی، کارهای مخصوص اون روز رو یه بار مرور کرد و تو کارتابل گذاشت. آبدارچی چایی رو آورد روی میز گذاشت. کمی توی اتاق راه رفت برگشت و چایی شو خورد. استکان رو برداشت و به سمت آبدارخونه رفت. استکان رو گذاشت و کمی این پا اون پا کرد ساعتش رو نگاه کرد سر ساعت هشت و نیم از آشپزخونه در اومد درست جلوی در ورودی آقای رئیس رو دید که وارد شده.
جلو رفت و سلام داد. آقای رئیس هم بهش سلام داد و گفت: لطفا بیا تو اتاقم. آقای امیری هم که مرد بلند قد و هیکلی بود با اندام ورزشکاری خوش تیپ و خوش برو رو. همیشه هم یه کت مشکی تنش بود گرما و سرما هم نداشت. فقط اگه هوا سرد می شد از روی اون کت یه چالتو هم می پوشید. مرد شوخ و زرنگی بود."

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

کتاب های دیگر انتشارات ماهواره

کتاب های دیگری از نویسنده ام البنین منیری خلیل آباد

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها