"افسانه ی ویسکانسین" کتاب حاضر اثری از کتی جو وارکین می باشد که با ترجمه ای از کارن اقوامی و صدای نفیسه فتحی، توسط انتشارات آوارسا منتشر شده است. در زمان های قدیم در سرزمین شمالی، خرگوش بزرگی به نام نانابوش زندگی می کرد. زمانی که زمین جوان بود و چمنزار ها هنوز دست نخورده بودند. زمانی که گل های پررنگ وحشی رشد می کردند و زمین های مرطوب پر از پرنده های وحشی و درختان بید بود. زمانی خیلی قدیم که چیزی جز درخت ها روی زمین و خزه هاش سایه نمی انداخت. از همه مهمتر، زمانی بود که نانابوش آب رود رو طوری مهار کرد که به پنج برکه تبدیل شد و باعث بوجود اومدن سرزمین های جدید و بی نام و نشون شد. نانابوش نوه ی زمین، نوکومیس بود و به خاطر همین ظاهر عجیب و غریبی داشت. این طور بهتون بگم که هم شکل آدم بود و هم شکل خرگوش.در این داستان اون خرگوش صدا زده می شه. اون خیلی قدرتمند بود و به حیوانات تازه بوجود اومده یاد می داد که چه جوری شکار کنن و برای خودشون سرپناه پیدا کنن. جدای از همه، نانابوش اومده بود تا به همه مهربونی و کمک کردن به همدیگه رو یاد بده.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مطالعه کتاب را به دیگران توصیه میکنید؟ چرا و به چه کسانی؟ کدام بخش از کتاب نظر شما را جلب کرد؟ مانند یک کارشناس نظر دهید.