"از تبار حبیب" / خاطراتی از زندگی شهید نورالله علوی کتاب حاضر اثری از آمنه فرخی می باشد که توسط انتشارات فاتحان منتشر شده است. تاریخ دفاع مقدس و هشت سال مقاومت ملت سرافراز ایران در حمایت و اطاعت از حضرت امام خمینی و همراهی و پشتیبانی از رهنمودهای مقام معظم رهبری، آیت الله امام خامنه ای، برجسته ترین قله های افتخاری است که به این گنجینه افزوده شده است و پشتیبانی اصناف از رزمندگان در طول جنگ، واقعیتی به یاد ماندنی است. اینک قطره ای از اقیانوس بیکران مهر و محبت اصناف بر اسلام، روحانیت، ولایت و رهبری و امت پیرو امام، پیش روی شماست. چه بسا خاطراتی که با بسیاری از این پیشکسوتان جهاد، فداکاری و شهادت به اسرار پنهان انقلاب اسلامی در دل خاک سپرده شده باشد و چه بسا که این خدمت کوچک سازمان بسیج اصناف، شروعی برای ثبت گوشه ای از این گنجینه باشد. در بخشی از این کتاب می خوانیم : " نورالله پانزده ساله بود که پدرش از دنیا رفت. از همان دوران رفت دنبال کاسبی. یک زنبیل می انداخت روی دوشش و از این آبادی به آن آبادی می رفت. از خانه ها تخم مرغ می خرید و می برد توی روستاها می فروخت. مدتی که گذشت یک چرخ دست دوم خرید. بعد هم چرخ را برد، برایش سبد گذاشت. با همان چرخ، دوره گردی می کرد. تخم مرغ از خانه ها جمع می کرد و می فروخت و با پولش پارچه می خرید. پارچه ها را می بست پشت چرخ و می رفت تو روستاهای اطراف می فروخت. این قدر رکاب می زد و راه می رفت که پاهایش باد می کرد. مادرش گریه می کرد، می گفت: «آخه این چه کاریه؟! » ساعت سه بعد از نصف شب با چرخ راه می افتاد می رفت، نصف شب هم برمی گشت. سید محمود می گفت: «دایی خوب وایستا فردا بیا. » می گفت: «نه. یک روز عقب میفتم. »"
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مطالعه کتاب را به دیگران توصیه میکنید؟ چرا و به چه کسانی؟ کدام بخش از کتاب نظر شما را جلب کرد؟ مانند یک کارشناس نظر دهید.