دانلود کتاب داستان های واقعی - خاطرات نمازی

معرفی کتاب

"داستان های واقعی" / خاطرات نمازی
کتاب حاضر اثری از محمود مظفر می باشد که توسط انتشارات ستاد اقامه نماز منتشر شده است.
نماز اثرات مثبت و بی‌نمازی اثرات منفی فراوانی در زندگی شخصی و اجتماعی انسان‌ها دارد که بیشتر مواقع نسبت به آن‌ها غافلیم.
بسیاری از خیرات و برکات در زندگی، نتیجه اثرات نماز و بسیاری از مشکلات و گرفتاری‌ها در زندگی نتیجه بی‌نمازی و یا ضایع نمودن آن است.
مجموعه حاضر خلاصه و منتخب بیش از دوهزار خاطره دریافتی از مردم می‌باشد که در قالب خاطرات واقعی از تأثیرات نماز و یا بی‌نمازی و یا شیوه درست و یا غلط دعوت به نماز در زندگی شخصی و کاریِ افراد به ستاد نماز ارسال شده است.

در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"براي يکي از بستگان بسيار نزديکم که انسان مؤمن و معتقدي هم بود و او را خيلي هم دوست داشتم مشکلي مالي پيش آمده بود ايشان متأسفانه نتوانسته بود چكش را که مبلغ زيادي هم بود پاس کند و طلبکار هم قضيه را به دادگاه کشانده بود و چک را برگشت زده بود. يک روز براي او از دادگاه نامه‌اي آمد که امروز تا آخر وقت اداري فرصت داريد، يا بايد شاکي را راضي کنيد يا ضامن معتبر معرفي کنيد وگرنه بازداشت خواهيد شد. متأسفانه مبلغ بدهکاري هم خيلي زياد بود. ايشان چون شخص محترم و آبروداري بود، يک ساعت بازداشتش مي‌توانست در شهر کوچکي مثل شهر ما اعتبارش را زير سؤال ببرد. به من زنگ زد و با هم به دادگاه رفتيم. از پله‌هاي دادگاه بالا و پايين مي‌رفتيم از اين اتاق به آن اتاق، تا مهلت بگيريم و ضامن پيدا کنيم اما حل شدن مشکل خيلي سخت بود، استرس و نگراني شديدي داشتم تا آخر وقت اداري هم فرصت زيادي نبود تا اين‌که در محوطة دادگاه صداي اذان پخش شد، موقع نماز بود و من همچنان پي‌گير و مضطرب. يک‌دفعه ايشان گفت من مي‌روم در نماز‌خانه دادگاه نماز‌ جماعت هست نماز بخوانم، شما در سالن منتظر باشيد. باور کردني نبود چگونه مي‌توانست در آن شرايط سخت که آبرويش در خطر بود به فکر نماز باشد و نماز بخواند شايد هر کسي جاي من بود عصباني مي‌شد، چيزي هم به آخر وقت اداري نمانده بود حدود 20 الي 30 دقيقه نماز‌ جماعت طول کشيد و من همچنان نگران به ساعت نگاه مي‌کردم و او در حال نماز خواندن، نماز که تمام شد شايد باور نکنيد با آن همه دوندگي که کرديم، بعد از نماز در فرصت بسيار کوتاهي، هم ضامن معتبر ايشان را ضمانت کرد، هم مهلت گرفتيم و هم بعد به لطف خدا شاکي راضي شد. وقتي به ساعت نگاه کردم حدود 20 الي 30 دقيقه به آخر وقت اداري مانده بود، به‌راستي که نماز اول وقت مشکل گشاست. "