"خونه ی جدید ماری" کتاب حاضر اثری از لیسا لاوریا می باشد که با ترجمه ای از کوثر خدامی و صدای عادله نهاوندیان، پریسا یحیی زاده و محمد طالشیان، توسط انتشارات آوارسا منتشر شده است. یک روز صبح ماری چشماش رو به روی آسمونی آفتابی و روشن باز کرد. برای صبحانه انبه ای گرفت، از درختی که توش زندگی می کرد پایین اومد و گفت : صبح بخیر ایستگاه کارتِر، ایستگاه کارتر یک پناهگاه زیبا برای حیوونای وحشی بود و جاهای زیادی برای زندگی هر نوع حیوونی مثل میمون های کَپوچینی که ماری هم جزءشون بود، داشت. یکی از تفریحات مورد علاقه ی ماری ، قدم زدن دور تا دور پناهگاه بود. ولی همیشه هم از اینکه اونجا زندگی می کرد خوشحال نبود. اولین باری که به کارتر اومد خیلی غمگین و ناراحت بود. اون با خانواده اش توی کاستاریکا زندگی می کرد تا اینکه یک طوفان وحشتناک به روستاشوش اومد. همه ی جنگل پر از آب شده بود و ماری بالای درختی قایم شد. بعد از چند دقیقه و آروم شدن اوضاع از درخت پائین اومد، اما دیگه خانواده اش رو ندید.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مطالعه کتاب را به دیگران توصیه میکنید؟ چرا و به چه کسانی؟ کدام بخش از کتاب نظر شما را جلب کرد؟ مانند یک کارشناس نظر دهید.