"شاهزاده سنگی" کتاب حاضر اثری از اسکار وایلد می باشد که با ترجمه ای از علی محمدپور توسط انتشارات دانی به چاپ رسیده است و با صدای عاطفه مولائی طبری، توسط انتشارات آوارسا منتشر شده است. داستان در رابطه با یک مجسمه سنگی زیباست که در وسط میدان اصلی شهر بنا شده است. جنس مجسمه از طلا بود و چشم هایش از الماس. مردم شهر که هر روز آن را می دیدند با خود می گفتند که او اگر یک انسان بود حتما فرد خوشبختی می شد. در یک شب یک پرستو بالای سر مجسمه نشست و دید که قطره ای اشک از چشم مجسمه روی بالش ریخت...
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مطالعه کتاب را به دیگران توصیه میکنید؟ چرا و به چه کسانی؟ کدام بخش از کتاب نظر شما را جلب کرد؟ مانند یک کارشناس نظر دهید.