دانلود کتاب شکوفه های شاخه ی طوبی و من
نویسنده: فاطمه اسکندری
ناشر : آتریسا
نویسنده: فاطمه اسکندری
ناشر : آتریسا
نام کتاب : شکوفه های شاخه ی طوبی و من
نویسنده : فاطمه اسکندری
ناشر : آتریسا
تعداد صفحات : 106 صفحه
شابک : 978-600-8754-11-4
تاریخ انتشار : 1397
رده بندی دیویی : 920/055
دسته بندی : زندگینامه و خاطرات , انقلاب اسلامی ایران
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 18000 تومان
قیمت با 50% تخفیف: 9000 تومان
"شکوفه های شاخه ی طوبی و من"
کتاب حاضر اثری از فاطمه اسکندری می باشد که توسط انتشارات آتریسا منتشر شده است.
در این کتاب از بانویی به نام طوبی سخن به میان آمده است که در زندگی پر فراز و نشیب خود به همراه همسرش ابوالقاسم، هشت فرزند تربیت و بزرگ کرده است. دو تن از پسرانش ارتشی، چهار تن از پسران دبیر و معلم، یک تن از دختران معلم و یک تن دیگر از دختران بازنشسته اداره بهزیستی شدهاند هر یک سی سال به مردم و وطن خود و اسلام خدمت نمودند و همهشان هم بازنشسته شدهاند و آنها هم فرزندان نیکو تربیت کردهاند. مولف در این کتاب فرازهایی از زندگی پر از ماجرا و خاطرههای زیبا و دوستداشتنی و بعضاً غمانگیز و سخت خود را هم نگارش کردهاست تا نسل کنونی و آیندگان ما از زندگی گذشتگان و سختیهای آن روزگار و جنگها و اتفاقات رخ داده و تجربههای آن اطلاع یافته و قدردان زندگی خود باشند و نیز تاریخ ایران و استان مرکزی را بهتر بشناسند و از چگونگی زندگی در این مکانها باخبر باشند؛ همچنین از زحمات آموزگاران عالیقدر در دوران تحصیلی و خدمت همراه با زندگی مجردی و بعد متأهلی خبردار شوند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" صبح زیبای زمستانی سال ۱۳۵۷ هجری شمسی بود که با صدای قلقل سماور حدود ساعت ۶ صبح چشمهایم را باز کردم. صدای دلنوازی آرام بیدارم کرد که شنیدم میگفت فاطمه، دخترم بیدار شو؛ صبحانهات را بخور و به مدرسه برو. وقتی بلند میشدم دیدم که مادرم، آن گل مهربانم طبق معمول بر سر سجادهاش نشسته و با خداوند بزرگ در حال راز و نیاز است. خداوندا مسلمانان را نجات بده! خداوندا صاحب این مملکت را برسان! خداوندا پشت پناه فرزندانم باش! خداوندا مرا زمینگیر نکن! خداوندا ما را محتاج هیچکس نکن. وقتی از زیر کرسی بلند شدم، صدای پدرم را شنیدم که از حیاط میآمد و در حال وضو گرفتن بود در هنگام وضو ذکر صلوات را زمزمه میکرد. در گذشته خانه ما اگر کوچک بود و رونقی نداشت ولی صفا داشت. به حیاط رفتم و در هوای سرد زمستان با آب سرد وضو ساختم و به اتاق بازگشتم و نماز صبح را خواندم."
فصل اول بهشت مادران
فصل دوم تاریخچه زندگی خانواده
فصل سوم محله ما در شهر
فصل چهارم زندگی سنتی
فصل پنجم دوران پیروزی انقلاب اسلامی
فصل ششم کودتای پایگاه نوژه و آغاز جنگ تحمیلی
فصل هفتم قسمت اول - دوران تحصیل در تربیت معلم اراک
فصل هفتم قسمت دوم - بمباران شهر اراک توسط رژیم بعثی عراق
فصل هفتم قسمت سوم - سفر به نیشابور و حمله هواپیماهای عراقی بهش هر اراک
فصل هشتم قسمت اول - زندگی و کار در روستای علیشار منطقه خرقان
و ادامه ...
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد