"مادر بزرگ جدید من" کتاب حاضر اثری از الیزابت استاینکلنر می باشد که با ترجمه ای از یاسین محمدنیا و با صدای هدیه آرمان و مهرانه امروانی، توسط انتشارات آوارسا منتشر شده است. مادربزرگ قدیمی من همیشه به مدل موهای عجیبم گیر میداد و با ناراحتی میگفت: فینی، باز با موهای خوشگلت چیکار کردی؟ یک روز منو مادربزرگ به پارک رفتیم و اون که از مدل مو ی من خوشش نمیومد، اونارو با یک کلاه پوشوند. ما به اردک های پارک غذا دادیم و بعدش روی صندلی نشستیم و در مورد سرزمین های دوردست صحبت کردیم. مادربزرگ من به سفر کردن خیلی علاقه داشت. اون در طول سفرهاش برای من کارت پستال می فرستاد و همه چیز رو برام توضیح می داد. وقتی هم که به خونه برمیگشت، برای ما غذاهای متنوعی از جاهایی که بهشون سفر کرده بود رو درست می کرد. اون آشپز خیلی خوبی بود. بابا و مامان هم همیشه بعد از خوردن دست پخت مادربزرگ حسابی سرحال می شدن.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مطالعه کتاب را به دیگران توصیه میکنید؟ چرا و به چه کسانی؟ کدام بخش از کتاب نظر شما را جلب کرد؟ مانند یک کارشناس نظر دهید.