دانلود کتاب مدیر مدرسه
نویسنده: جلال آل احمد
ناشر : کتابچین
نویسنده: جلال آل احمد
ناشر : کتابچین
"مدیر مدرسه"
کتاب حاضر اثری از جلال آل احمد می باشد.
راوی داستان مدیر مدرسه، فردی است که از آموزگاری خسته شده و برای آسودگی خاطر و درآمد بیشتر مدیریت مدرسه را قبول می کند، بدون اینکه از دردسرهای این شغل آگاه باشد. مدرسه ای که راوی مدیر آن شده بود، دبستانی نو ساز و شش کلاسه بود و در منطقه ای دور افتاده در دامنهٔ کوه قرار داشت. مکان این مدرسه توسط یک فرد فرهنگ دوست و خر پول برای مدت بیست و پنج سال در اختیار وزرات آموزش و پرورش (فرهنگ سابق) قرار گرفته بود. این فرد ساختمان مدرسه را در وسط زمین های خودش ساخته بود تا به واسطه رفت و آمد دانش آموزان و والدین آنها و به دلیل دوری مسیر مدرسه، خانواده ها در اطراف مدرسه خانه ساخته و ساکن شوند و به همین دلیل زمینش از متری یک عباسی بشود صد تومان.
جلال آل احمد متولد 11 آذر 1302 در خانواده ای روحانی در تهران به دنیا آمد. او اصالتا اهل شهرستان طالقان در روستای اورازان بود. پدر او پس از پایان دبستان اجازه تحصیل در دبیرستان را به او نداد اما او به دور از چشم پدرش در کلاس های دارالفنون اسم نوشت. او روزها کار می کرد و شب ها درس می خواند. او تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشسرای عالی تهران ادامه داد. جلال از نویسندگان روشنفکر و مترجمان ایرانی و همسر سیمین دانشور بود. جلال در شهریور 1348 در سن 46 سالگی درگذشت.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" بارندگی که شروع شد دستور دادم بخاریها را از هفت صبح بسوزانند. بچهها همیشه زود میآمدند. حتی روزهای بارانی. مثل اینکه اول آفتاب از خانه بیرونشان میکنند. یا ناهارنخورده. خیلی سعی کردم یک روز زودتر از بچهها مدرسه باشم. اما عاقبت نشد که مدرسه را خالی از نفسِ به علمآلودهی بچهها استنشاق کنم. از راه که میرسیدند دور بخاری جمع میشدند و گیوههاشان را خشک میکردند. و خیلی زود فهمیدم که ظهر در مدرسه ماندن هم مسأله کفش بود. هر که داشت نمیماند.این قاعده در مورد معلمها هم صدق میکرد اقلاً یک پول واکس جلو بودند. وقتی که باران میبارید تمام کوهپایه و بدتر از آن تمام حیاط مدرسه گل میشد. بازی و دویدن متوقف شده بود. مدرسه سوت و کور بود. این جا هم مسأله کفش بود. چشم اغلبشان هم قرمز بود. پیدا بود باز آن روز صبح یک فصل گریه کردهاند و در خانهشان علم صراطی بوده است. "
این کتاب فهرست ندارد.
مدیر مدرسه مانند کتاب سقوط و کتاب یگانه آلبر کامو به صورت ایجاز و فشرده نوشته شده و متن پویایی دارد. او در این متن دست به حذف افعال جمله در بسیاری از بخش ها می زند و تا حد امکان از کاربرد ضرب المثل و مضاف الیه دوری می کند و هر چه توان دارد به کار می برد تا متن خلاصه شده ای در اختیار خواننده قرار دهد. او حتی برخی قسمت های داستان و جملات را به صورت نیمه رها می کند و از سه نقطه به جای ادامه آن استفاده می کند.
طرح داستانی این کتاب همانند کتاب سقوط است. در این دو کتاب یک نفر داستان را روایت می کند. راوی سقوط یک قاضی بوده که برای نجات زنی که غرق می شود کاری انجام نداده و دچار از خود بیگانگی شده است. در مدیر مدرسه، راوی داستان مدیری است که می خواهد سنت های غلطی چون زدن دانش آموزان را در مدرسه خود ممنوع کند اما به دلیل عدم پیگیری کافی عاقبت خود نیز به دام این سنت های غلط می افتد و دچار از خود بیگانگی می شود.
مدیر این مدرسه می خواهد با شکستن ترکه ها و صحبت با معلمان کتک زدن دانش آموزان را در مدرسه ممنوع کند. او سعی می کند با قوانینی که می گذارد انواع مختلفی از فسادها را از مدرسه بزداید ولی سرانجام در برابر فساد حاکم شکست می خورد و مجبور به استعفا می شود. جلال آل احمد در این داستان می خواهد راه حل های موسمی و زودگذر فردی را مورد نقد خود قرار دهد و بگوید که این مشکلات نیاز به کارهای عمیق تر و ریشه ای تری دارند. البته شاید بتوان استعفای این مدیر را اعتراضی به این سیستم دانست.
تصاویری که نویسنده از وقایع و محیط مدرسه در داستان می دهد کوتاه و سریع است ولیاین تصاویرمی تواند اثرات ماندگاری را در ذهن خواننده ایجاد کند؛ چراکه این وقایع در یک محیط ساکن اتفاق نمی افتد و مدرسه محلی کاملا پویا و واکنش محور است.
جمال زاده استعفای مدیر مدرسه را به نقد می کشد و می گوید باید می نوشتی که او بعد از استعفا به هزار زحمت و این در و آن در زدن شغلی پایین تر یا هم شان آن پیدا می کند و دوباره همان ماجراها ادامه پیدا می کند. این بار آن شخص پوست کلفت تری پیدا می کند و یا د می گیرد چگونه در برابر فساد سکوت کند. جلال آل احمد در برابر این نقد می گوید که جمال زاده شناخت کافی از مملکت ندارد و مدیر برنده در مدرسه ما آن قدرها هم مشتری ندارد. او می گوید که گدایی را برای کسانی که حق حیاتشان پایمال شده حرام می داند و باید تلاش کرد عزت نفس را حتی در حد کم حفظ نمود.
به دلیل آن که جلال آل احمد خود یک معلم بوده و فضای مدرسه را به خوبی می شناخته توانسته توصیفات دقیقی از آن چه در مدرسه می گذرد را به تصویر بکشد. او ازلاعات دقیق و مستندی از مشکلات و فساد حاکم در سیستم آموزشی کشور داشت و با نوشتن این داستان تلاش کرد این مشکلات را در جامعه مطرح کند. او نشان می دهد که یک معلم برای اینکه بخواهد رشد کند و به عنوان مدیر مدرسه انتخاب گردد مجبور می شود رشوه بپردازد و به دنبال پیدا کردن پارتی می رود.
نویسنده: سعید گلمحمدی
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
از کتابهای خوب آل احمد برای خواندن
1400-10-14
عالی بود دوست داشتم
1400-09-29
یکسری واقعیات جامعه را نشان میده و زومش بیشتر در حوزه مدرسه و تربیت کودکان هست
1400-09-23
هیجانی نداره...یک روتین از زندگی یک مدیر و آموزگار
1400-09-17
فرهنگیها و کسانی که در حیطه آموزش و پرورش هستن بخونن فک کنم براشون جالب باشه
1400-09-15
خوب بود ولی اصطلاحات و الفاظی که درش بکار رفته مربوط به همون دوران هست مثلا اداره فرهنگ نداریم دیگه
1400-07-07
این کتاب خیلی سانسور داره. به عنوان مثال نسخه چاپی این کتاب ۱۲۰ صفحه داره ولی صفحات این کتاب کمتر از ۱۰۰ تا است. در ضمن در کتاب اصلی یک سری از قسمت های بیان شده که مطالبش برای زیر ۱۸ سال مفید نیست و در این کتاب سانسور شده البته جذابیت داستان هم به همان قسمت های سانسور شده است...
1400-07-01
خیلی سانسور داره
1400-05-27
عالی وبینظیربود
1401-12-13