کتاب حاضر اثر زینت حسنی می باشد که توسط انتشارت ذهن آویز منتشر شده است.
از گذشته های دور، و با تلاش بسیار، نفسانیات پنجگانه را به غل و زنجیر کشید تا ذهن بی انتها را دوام بخشیده، عقل و احساس و روح را تحت کنترل داشته باشد. صبر و توکل خدادادیش ابزار معنویتی بود که همواره برای صیانتش جانانه مایه گذاشته بود. قانون او در وجود خودش بود. راه زندگی را با اعتماد به خود و عمل به اولین وظیفه انسانی، یعنی کوشش، آموخته بود تا به دنبال لذات موهوم نباشد. خود ساخته ای بود که رنگین کمان زندگیش از آفتاب محبت و باران عطوفت پدید آمده بود.
در بخشی از این رمان می خوانیم:
"مولود که گویی زیر پای دخترش به خاک بدل شده بود، از درون گریست. طنز تلخ باورنکردنی ای بود و این کیفر زنی بود که خیال می کرد هیج واقعه ای از جانب شوهر او را شگفت زده نخواهد کرد. دختر با غروری کور به مادرش پشت کرد و به اتاقش رفت و در را پشت سر خود بست."
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مطالعه کتاب را به دیگران توصیه میکنید؟ چرا و به چه کسانی؟ کدام بخش از کتاب نظر شما را جلب کرد؟ مانند یک کارشناس نظر دهید.