×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
نا آخ

دانلود کتاب نا آخ

نا آخ
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : نا آخ

نویسنده : سینا نادری کیا

ناشر : آثار برتر

تعداد صفحات : 54 صفحه

شابک : 978-622-6426-50-3

تاریخ انتشار : 1398

رده بندی دیویی : 8فا3/62

دسته بندی : داستان های کوتاه

نوع کتاب : PDF

قیمت نسخه الکترونیک : 13000 تومان


معرفی کتاب

"نا آخ"

کتاب حاضر اثری از سینا نادری کیا می باشد که توسط انتشارات آثار برتر منتشر شده است.

مجموعه رمان پیش رو در 54 صفحه تقدیم حضور شما می گردد.

 

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

"با دست و پاهای مهر و موم شده توی قنداق دراز کشیده بودم ،حتی کله ی کوچکمم باند پیچی بود ،داش آکل خونم بالا زده بود صورتم رو به سقف بود و تنها چیزی که می دیدم چشمک زدن های پی در پی مهتابی نیم سوز خانه بود .مدت زمان نامعلومی سپری شد و زن میانسالِ بلند قامتی که هرگز اورا ندیده بودم پس احتمالن دایه ام بوده باشد آمد و پشت سرم عَلَم شد،دولا شد به عزم بوسیدنم ،به راحتی می توانستم بوی تعرق تند و تیز پستان هایش بوی کمرنگ اسطوخودوس و رزماری لباس هایش را احساس کنم ،با لب هایی عین کاهوهای پلاسیده دو سه ماچ آبدار دیگر روی گونه و صورتم نشاند و مرا در آغوشش فشرد چنان عمیق و محکم که انگار آخرین سرباز برگشته از جنگ در آغوش مادرش هستم ،مرا نزدیک شومینه برد خیلی نزدیک ترسیده بودم و گرمای هیزم های نیم سوخته و تلاشگر را احساس می کردم بوی دود را می شنیدم ،سعی می کردم کاری کنم اما مقاومت های من زیادی کوچک بود در اقتضای اندام بچگانه ام بود ،برای رهایی کافی نبود گریه می کردم ،گریه می کرد قطره های اشکش خیلی سریع و ریز و درخشان روی سینه و صورتم می چکیدند ،مثل باران زلال بود.بارانی که درست روی مدرسه ای باریدن گرفته باشد که یک کانکس اوراقی ست ! اشک هایش را پاک کرد و موفش را بالا کشید و دوباره اینکار را تکرار کرد ،اشکهایش تمام شدند و همینطور مهربانی اش ،کمی عقبگرد کرد و مرا با قدرت توی شومینه انداخت ، به همین راحتی ، عین آشغالی که سر شب توی زباله دانی کوچه می اندازند کمی هم بدتر."

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
بردیا فاتحی

بسیار عالی. نویسنده سینا نادری کیا پسرخاله بنده هستند.

1399-11-24

ثریا خمامی

چقدر داستان این کتاب خوبه. کوتاه، جذاب و دوست داتشنی

1399-11-23

کامبیز ن

این کتاب خیلی عالیه. من قبل خودندمش ولی دوس دارم دوباره بخونم

1399-11-23

فاطمه علیمردانی

این کتاب خیلی عالیه. من که از خوندنش لذت بردم

1399-11-23

بردیا فاتحی

عالی بود

1399-11-23

artin m

عجیب و غریب و یجورایی متفاوت ، آدم رو یاد بوف کور میندازه ! بیانش هم زیادی رُک و بی پرده

1399-07-20

برچسب ها