"هاکی گرگی مهربان" کتاب حاضر اثری از سزار بلنکو می باشد که با ترجمه ای از محمد طالشیان با صدای نفیسه فتحی، توسط انتشارات آوارسا منتشر شده است. در زمان های قدیم گرگِ ضعیف و لاغری توی یک کوهستان، نزدیک روستایِ کوچیکی به اسم اَلْدْبِرْگ زندگی می کرد. در نزدیکی روستا یک برکه ی بزرگ پر از ماهی وجود داشت و بچه ها توی تابستون داخلش شنا می کردند. همه ی مردمی که توی اون منطقه بودند، از جنگل و منظره های بی نظیر اونجا لذت می بردند و توی هر فصلِ سال جشن برگزار می کردند. مثلا جشن اولین برف سال که با سورتمه سواری از بالای تپه همراه بود. گرگِ تنها اسمش هاکی بود. تنها بازمونده ی آخرین گله ی گرگی که سال های سال توی منطقه زندگی می کردند. اما چرا تنها؟ چطور این اتفاق افتاد؟
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مطالعه کتاب را به دیگران توصیه میکنید؟ چرا و به چه کسانی؟ کدام بخش از کتاب نظر شما را جلب کرد؟ مانند یک کارشناس نظر دهید.