"کشتی نورا" کتاب حاضر اثری از ناتالی کینس وارناک می باشد که با ترجمه ای از یاسین محمدنیا و با صدای محمد طالشیان و مهرانه امروانی، توسط انتشارات آوارسا منتشر شده است. موقعی که متولد شدم، مادربزرگم بهم گفت که مثل یک پرنده ی کوچیک، ریز بودم. برای همینم اسمم رو رِنْ گذاشتند. شاید مادربزرگ هم کوچیک باشه ولی اونقدر زن قدرتمندی هست که انگار از گرانیت ساخته شده. خودش هم میگه که آدم سرسختیه و فکر میکنم درستم هست. ممکن علت سرسخت بودنش؛ جون سالم به در بردن از سیل سال 1927 بوده باشه. مادربزرگ و پدربزرگم توی یک مزرعه ی کوچیک کنار رودخونه ای در ایالت وِرْمانْت زندگی می کردند. اون ها پول زیادی نداشتند ولی همیشه مواد غذایی به اندازه ی کافی پیششون بود. شیر رو از گاوشون، سیب، آلو و سبزیجات رو از باغچه می گرفتند. حتی ماهی رو از رودخونه صید می کردند و شیره ی درخت افرا رو هم توی فصل بهار، خودشون درست می کردند.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مطالعه کتاب را به دیگران توصیه میکنید؟ چرا و به چه کسانی؟ کدام بخش از کتاب نظر شما را جلب کرد؟ مانند یک کارشناس نظر دهید.