دانلود کتاب از پیاز آباد تا شهر سوخته
نویسنده: گروه نویسندگان
ناشر : نوگام
نویسنده: گروه نویسندگان
ناشر : نوگام
نام کتاب : از پیاز آباد تا شهر سوخته
نویسنده : گروه نویسندگان
ناشر : نوگام
تعداد صفحات : 176 صفحه
شابک : 978-1-909641-13-6
تاریخ انتشار : 1392
"از پیازآباد تا شهر سوخته"
کتاب حاضر یک کار گروهی می باشد که توسط انتشارات نوگام منتشر شده است.
نشر نوگام در مردادماه ۱۳۹۲ یک مسابقه سفرنامه نویسی برگزار کرد. در مدت یک ماه و نیمی که فرصت برای ارسال سفرنامه ها بود، ۴۱ داستان به دستشان رسید. از این تعداد، هیات انتخاب نوگام ۱۵ داستان را برگزید و آنها را برای هیات داوران ارسال کرد. پیام یزدانجو، نویسنده و مترجم، سیدرضا شکراللهی، نویسنده و ویراستار و آیدا احدیانی، نویسنده و وبلاگ نویس هیات داوران میهمان اولین دوره مسابقه سفرنامه نویسی نوگام بودند. با جمع نمرات هیات داوران یک اثر به عنوان برنده نهایی انتخاب شد و در مجموع آثار ده نفر برگزیده این مسابقه نیز در این مجموعه سفرنامه با نام از «پیازآباد تا شهر سوخته » منتشر شد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"صبح گذاشتم رها بخوابد. این فداکاری بزرگی بود، چون من از آن لیدرهای فاجعه ای هستم که صبح کله سحر بیدار می شوند. از مسئول خانه معلم خلخال سراغ جاهای دیدنی شهر را گرفتیم و راه افتادیم. اما باتری ماشین مشکل پیدا کرده بود و پیرمرد نانوایی با نگرانی تمام مدتی را که با ماشین ور می رفتیم آن جا منتظر ایستاده بود و تا وقتی ماشین روشن نشد، برنگشت سر کارش. شهر خلخال به شدت صمیمی بود. از آن شهرهایی که هر جایش می ایستادی، کوه را می توانستی ببینی. اما طبیعت این سوی خلخال با سوی دیگرش بسیار متفاوت و بسیار نزدیک به طبیعت کودکی من بود. کوه هایی برهنه با واحه های سبز و روستای بین دره هایش. توی راه تابلویی دیدیم با نام آبشار نره گر و با موافقتی در سکوت، پیچیدیم توی مسیر ناآشنا و چه نامنتظرهایی که منتظرمان بود. سراسر مسیر، ابرهایی به حاشیه کوه گیر کرده بودند، بدون هیچ فاصل های بین ابرها و کوه. شکل ابرها و اصرارشان برای ماندن، باعث شده بود نوار سپیدی سراسر رشته کوه میان زمین و آسمان کشیده شود.
سر راه از روستای زیبایی به نام خَمس رد شدیم و پیرزنی زیبا با سبد خریدش را سوار کردیم. پیرزن روزه بود و از نان و حلوایمان نخورد. سرانجام به روستای سرسبز اَسبو رسیدیم که آبشار نره گر در آن بود. در میدانگاهی روستا پارک کردیم. زنان و مردان مهربان آدرس آبشار را با دقت تمام بهمان دادند و حتی سنگ زیر چرخ های ماشین گذاشتند که ماشین راه نیفتد. از کناره رودخانه تمشک خوردیم و همینطور بالا رفتیم. معلوم شد که دیر رسیده ایم.
البته هنوز آب اصلی آبشار از صخره ها پایین می آمد. اما صخره های خشک با باقی مانده خزه های سبز روی آن نشان می داد که حرف پیرمرد درباره خشک شدن آبشار حقیقت داشته. در واقع، به جز آبشار اصلی، آب از دیواره های خزه ای پایین می ریخته که حالا به خاطر گرمای تابستان خشک شده بود."
سفرنامه اردبیل (برنده جایزه اول)
اشک های شیرین پیازآباد
خداحافظ تهران
ایستگاه 9/45
سفرنامه اصفهان
ترکمن نامه
زن که نباید تنها سفر کند
سفرنامه شهر سوخته
سفرنامه هرمز
زمینِ سرخِ بی بر
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد