×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
برای زندگی ام

دانلود کتاب برای زندگی ام

برای زندگی ام
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : برای زندگی ام

نویسنده : آناهیتا شکراللهی

ناشر : مینوفر

تعداد صفحات : 209 صفحه

شابک : 978-600-8701-71-2

تاریخ انتشار : 1396

رده بندی دیویی : 62/8فا3

دسته بندی : داستان های کوتاه

نوع کتاب : PDF

قیمت نسخه الکترونیک : 17000 تومان


معرفی کتاب

"برای زندگی ام"
کتاب حاضر اثری از آناهیتا شکراللهی می باشد که توسط انتشارات مینوفر منتشر شده است.
داستان در مورد دختر جوانی است که نامزد مرد بسیار ثروتمند و خوش صورت و جذابی شده است و قرار است طبق قول و قرارهایی که با او گذاشته است باهم ازدواج کنند اما معلوم می شود که مرد آدم خیانتکار و هوس بازی است که به دنبال روابط ناسالم است. دختر زمانیکه متوجه این امر می شود بر سر دو راهی دلبریدن و جدا شدن یا ادامه دادن قرار می گیرد.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"مینا با سینی چای از آشپزخانه بیرون آمد. آن را روی میز جلوی من گذاشت و گفت: «خیلی پررو به خدا! به جای اینکه به پات بیفته، بگه غلط کردم، اشتباه کردم، تهدید می کنه؟»
آهی کشیدم و گفتم: «میبینه همه پشت اش هستن ،چرا نکنه؟ می دونه اگه به پدرم هر چی بگه بی برو برگرد قبول می کنه. از این فرصت استفاده می کنه دیگه.»
مینا گفت: «مشکل از کارخونه است. اگه بتونی بابات رو راضی کنی که از کارخونه استعفا بده، همه این دردسرا از بین می ره.»
- نمی دونم چکار کنم مینا؟ دارم کم میارم. پدرم تازه اونجا جاافتاده. به هیچ وجه راضی نمیشه استعفا بده.
-اصلا تسلیم نشی ها! تو داری برای زندگیت می جنگی. اول و آخرشم به خواست خودت باید سند ازدواج رو امضا کنی، پس هیچ کس نمی تونه مجبورت کنه.
- نمی دونم چی بگم. دست بردم و روسری ام را برداشتم و گفتم: «خب دیگه من باید برم.»
- کجا؟ من تنهام. کمی دیگه بمون.
- مامانم اینارو که می شناسی، کمی دیر کنم کلی باید جواب پس بدم. این روزا اصلا حوصله دعوا و قشقرق ندارم. یه روز دیگه میام."

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

کتاب های دیگر انتشارات مینوفر

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها