×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتابهای فریدون مشیری

کتابهای الکترونیک، زندگی نامه و آلبوم تصاویر فریدون مشیری

فریدون مشیری

زادگاه : تهران

ملیت : ایرانی

تاریخ تولد : سی امین روز از شهریور ماه سال هزار و سیصد و پنج

محل زندگی : تهران

بیشتر...

تاریخ وفات: سوم آبان سال 1379

محل دفن: قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران

تعداد فرزندان : 2

آثار

زندگینامه

چکیده

فریدون مشیری در ۳۰ شهریور سال ۱۳۰۵ در تهران متولد شد. او از شاعران پر آوازه ایرانی است. او از همان دوران کودکی علاقه زیادی به شعر داشت و همین موضوع او را به این مسیر کشاند. مشیری سرودن شعر را از پانزده سالگی و با شعر تشنه توفان آغاز کرد. علاوه بر سرودن شعر به موسیقی نیز توجه خاصی داشت و مدت هفت سال را در رادیو ایران مشغول به فعالیت بود. فریدون مشیری سرانجام پس از تحمل سال ها بیماری در سن هفتاد و چهار سالگی و در سوم آبان ۱۳۷۹ در تهران درگذشت. از آثار معروف او می توان به کوچه اشاره کرد که او را در ادبیات فارسی معاصر ماندگار کرده است.

فریدون مشیری

شرح حال کاملی بر زندگانی فریدون مشیری

فریدون مشیری در تهران و در خیابان عین الدوله به دنیا آمد. مادر فریدون، اعظم السلطنه بسیار به شعر علاقه مند بود و گاهی شعر می گفت و به همین خاطر لقب خورشید را به او دادند. پدرش زاده همدان بود که در جوانی به تهران آمد و در وزارت پست مشغول به کار شد. مشیری سال اول و دوم ابتدایی خود را در تهران گذراند و به علت ماموریت پدرش به مشهد رفت، بعد از چند سال و پس از اتمام ماموریت اداری پدرش به تهران بازگشت. سه سال اول متوسطه را در دبیرستان دارالفنون گذراند و سپس راهی دبیرستان ادیب شد. به گفته خودش در سال ۱۳۲۰ که ایران دچار آشفتگی شد و نیروهای متفقین شمال و جنوب را مورد حمله قرار دادند، به تهران بازگشت و به ادامه تحصیل پرداخت.

 

تحصیل

فریدون مشیری هنگامی که سال آخر متوسطه را می گذراند، در اداره پست و تلگراف مشغول به کار شد. در همان سال مادرش را که سی و نه سال بیشتر نداشت، از دست داد که تاثیر عمیقی را روی او داشت. او روزها مشغول کار بود و شب ها به نحصیل می پرداخت. از همان زمان به ادبیات علاقه خاصی داشت، به همین دلیل وارد مطبوعات شد و در روزنامه ها و مجلات به نویسندگی مشغول شد. پس از آن وارد دانشگاه ادبیات فارسی در تهران شد و به تحصیل ادامه داد؛ اما به دلیل اینکه همزمان به کار و نویسندگی مشغول بود، مشکلات عدیده ای در ادامه تحصیلات او ایجاد شد؛ بنابراین تحصیل را رها کرد و کار مطبوعات را ادامه داد. او تا سال ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفکر بود. این صفحات تمامی موضوعات کتاب، فیلم، تئاتر، نقاشی و شعر را پوشش می داد. بسیاری از شاعران مشهور با چاپ آثار خود در این صفحه مشهور شدند. مشیری در سال ۵۰ به شرکت مخابرات رفت و در سال ۵۷ بازنشسته شد. فریدون مشیری در سال 1333 با اقبال اخوان ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند به نام های بابک و بهار شد.

 

فریدون مشیری

شعر

مشیری از همان دوران نوجوانی سرودن شعر را آغاز کرد. او اولین مجموعه شعر خود یعنی تشنه را در بیست و هشت سالگی با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در سال ۱۳۳۴ منتشر کرد. سپس دومین مجموعه ی شعر خود با نام گناه دریا را در سال 1335 به چاپ رساند که در میان مردم بسیار مورد توجه قرار گرفت؛ اما در این دوران عمدالحمید آیتی از نظریه پردازان نسبت به آثار او انتقاد تندی کرد و این امر باعث شد که مشیری برای پنج سال شعر نگوید. سرانجام در سال 1340 سومین دفتر شعر خود به نام ابر را منتشر کرد. او در زندگی پرکار خود کتاب های تشنه توفان، گناه دریا، نایافته، ابر و کوچه، بهار را باور کن، از خاموشی، مروارید مهر، آه باران و آواز آن پرنده غمگین را نوشت. جدای از این ها او همچنین کتاب های پرواز با خورشید، برگزیده ها، گزینه اشعار سه دفتر، دلاویزترین و یک آسمان پرنده را منتشر کرد. معروف ترین شعر فریدون شعر کوچه است که در سال 1339 در مجله ی روشنفکر انتشار یافت و شهرت زیادی یافت. طوری که نام مجموعه ی ابر به مجموعه ی ابر و کوچه تغییر پیدا کرد.

 

موسیقی

مشیری به موسیقی ایرانی علاقه مند بود و به همین علت در سال ۱۳۵۰ به عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو در آمد و به همراه هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و عماد خراسانی در برنامه گل های تازه در رادیو ایران به فعالیت مشغول شدند و در پیوند دادن شعر با موسیقی سهم بسزایی داشتند. فریدون مشیری در سال ۱۳۷۷ به آلمان و آمریکا سفر کرد و مراسم شعر خوانی او در ۲۴ ایالت آمریکا مورد توجه و استقبال بی سابقه ای قرار گرفت. معروف ترین اثر او کوچه است که در سال ۱۳۳۹ در مجله روشنفکر به چاپ رسید. مشیری به عرفان و تصوف هم علاقه داشت. با توجه به این علاقه مجموعه ای از صد ماجرا منسوب به ابوسعید را تحت عنوان یکسو نگریستن و یکسان نگریستن در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد.

 

مشیری از نگاه دیگر شاعران

عباس ساعی

«فریدون مشیری جزو معدود شاعران معاصری است که اشعار او مورد توجه عموم مردم واقع شده و بیشتر مخاطبان این شاعر قشر جوان هستند و به تعبیر یکی از منتقدین، بیشتر دانش آموزان دبیرستانی مخاطبان اشعار مشیری هستند. دو مورد از اشعار مشیری مانند کوچه و سایه ها بسیار شهرت یافته و دلیل محبوبیت آن ها احساس بسیار درخشان، ناب و زبان آهنگین این دو شعر است. کلام و شعر مشیری دارای یک نوع هارمونی بسیار دلپذیر است که همین مسئله اشعار او را نسبت به شاعران دیگر متمایز می کند. فریدون مشیری از موضوعات مختلفی در آثارش استفاده می کند که قابل توجه است. اشعار وی در زمینه های اخلاقی و اجتماعی بسیار تاثیر گذار است. از نگاه من احساس مدار بودن اشعار این شاعر حسن است، زیرا مخاطبان بسیاری دارد و اکثر این مخاطبان جوانان هستند. خیلی از این جوانان کلید حل مشکلات خود را در دفتر شعرهای مشیری جست و جو می کنند. یکی دیگر از ویژگی های فریدون مشیری این بود که هیچ وقت خود را درگیر مسائل سیاسی نکرد و به همین علت چندین سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در ایران فعالیت داشته و اشعارش همچنان مورد توجه بوده است.»

عبدالحسین زرین کوب

«در طی سال ها شاعری، فریدون از میان هزاران فراز و نشیب روز، از میان هزاران شور و هیجان و رنج و درد هر روزینه آن چه را به روز تعلق دارد، به دست روزگاران می سپارد و به قلمرو افسانه های قرون روانه می کند. چهل سالی است که او با همین زیان بی پیرایه خویش، واژه واژه با هم زبانان خویش همدلی دارد. زبانی خوش آهنگ، گرم و دلنواز. خالی از پیچ و خم های بیان ادیبانه شاعران دانشگاه پرورد و در همان حال خالی از تاثیر ترجمه های شتاب آمیز شعرهای آزمایشی نو راهان غرب.»

 

فریدون مشیری

جواد کلیدری

«شعرهای فریدون مشیری درواقع از تجربیات شخصی او برخواسته و به اثر ادبی تبدیل شده اند. تبدیل تجربیات عینی به شعر، راز ماندگاری شعرهای فریدون مشیری است که البته در کنار این ها، نگاه شاعرانه و نگرش خاص او و پرهیز از استفده از کلمات پیچیده و به کار بردن آرایه هایی مانند اشعار خاقانی قابل توجه است. او شاعری بی طرف است و همین امر او را از گروه شعر نو جامعه ادبی دور نگاه می دارد و علت ماندگاری او و هنرش است. کشف های شاعرانه ای که معمولا هر شاعری باید داشته باشد و از پنجره خودش به جهان نگاه کند در شعر او موج می زد؛ یعنی به دنبال تجربه ای شخصی اش می رفت و با نبوغ خود، آن ها را روی کاغذ می آورد و با خیال خودش در می آمیخت و یک اثر فاخر تبدیل می کرد. او با ساده نویسی و دوری از پیچیدگی های زبانی توانست بین شعر خود و مردم پیوند برقرار کند.»

 

گفت و گویی با محمد علی بهمنی در رابطه با آشنایی با مشیری

محمد علی بهمنی درباره ی آشنایی با فریدون مشیری می گوید که زمانی که هشت سال داشت با مشیری آشنا شد. او تابستان ها برای کار به محل چاپخانه ای که بردرش کار می کرد، می رفت. نام چاپخانه تابان بود و مجله روشنفکر را چاپ می کرد. آقای مشیری مسئول صفحه ی شعر این مجله بود. بهمنی خاطره ای از آن دوران تعریف می کند:

«یک روز به خاطر دارم که غلطی در صفحه پیدا کردم و به مسئول حروف چینی نشان دادم؛ ولی به جای اینکه بگویم اینجا را غلط حروف چینی کردید، گفتم اینجا غلط کردید. او هم گوشم را پیچاند و مرا با خود، در همان حال و به سمت در خروجی برد و گفت که دیگر آن طرف ها پیدایم نشود. کمی بعد دیدم که همان حروف چین مشغول صحبت با یک آقای خوشتیپ و شیک پوش است. بعد هم با انگشتش مرا به او نشان داد. مرد شیک پوش به سمت من آمد و ماجرای پیدا شدن غلط حروف چینی را به من گفت و دستی به سرم کشید.»

بهمنی بعد از گذشت سال ها هنوز دست گرم مشیری بر روی سرش را احساس می کند. سپس مشیری او را بغل کرد و از برادر او خواست که بهمنی را به دفتر مجله، نزد مشیری بفرستد. بهمنی تابستان سال آینده را به شوق دیدن مشیری دوباره به چاپخانه رفت و مشیری به او پیشنهاد کرد که شعر بگوید و سرانجام با راهنمایی های فریدون مشیری موفق به سرودن نخستین شعر خود در نه سالگی شد. این شعر را بهمنی برای مادرش سرود. این شعر را مشیری منتشر کرد و در توضیح آن نوشت که شاعر پسری نه ساله است. رابطه ی بهمنی و مشیری کم کم نزدیکتر شد و به روابط خانوادگی انجامید. بهمنی درباره ی شعرهای مشیری می گوید:

«شعرهای مشیری جاذبه موسیقیایی خاصی داشت و همین باعث می شد آهنگسازان برجسته بتوانند روی اشعار ایشان آهنگ سازی کنند. من شاعر شدنم را از مشیری دارم. هرچه در شعر و زبان فارسی دارم از ایشان است.»

 فریدون مشیری بهمنی را به رادیو معرفی کرد. اختیاران حوزه ی موسیقی در زمان ورود بهمنی در دست رادیو بود. او در پایان می گوید:

«آشنایی با مشیری شانس بزرگ زندگی من بود. من به شعر علاقه داشتم ولی مشیری بود که مرا به سمت شعر گفتن و ترانه سرایی هدایت کرد. من هرچه دارم از مشیری دارم.»

فریدون مشیری

 

خاطرات محمود طلوعی از فریدون مشیری

سال 1356 شب شعری در مرکز گوته برگزار شد؛ در این جلسه شاعران از قیام علیه استبداد سخن گفتند. فریدون مشیری هم دو شعر خود با نام های «خروش فردوسی» و «ریشه در خاک» را خواند. دختر جوانی گفت که با خواندن شعرهای مشیری دیوانه می شود؛ اما فریدون به او پاسخ داد که دیوانگی خود را به حساب شعرهای او نگذارد.

فریدون مشیری در سال های پایانی از بیماری های متعددی رنج می برد؛ اما با وجود اینکه می دانست بیماری اش قابل درمان نیست، هیچ وقت شکایتی نکرد و همچنان شعرهایش سرشار از امید و میهن پرستی بود. محمود طلوعی خاطره ای از هفته ی قبل از فوت مشیری را روایت می کند:

«یک هفته پیش از درگذشت، او در یک مجلس عروسی حضور پیدا کرد و مردی به نزدیک او آمد و گفت: «آقای مشیری همسرم عاشق شعرهای شماست و می خواهد شما را از نزدیک ببیند ممکن است با من بیایید و او را ببینید؟» فریدون که پاهای ورم کرده اش را روی صندلی گذاشته بود گفت: «وضع مرا که می بینید اگر ممکن است ایشان این جا بیایند.» مرد ناراحت شد و نزدیک بود که اشکش سرازیر شود و گفت: «آخر او دچار بیماری ام اس است.» و نمی تواند حرکت کند. فریدون بدون معطلی با وجود وضعیت وخیم خود با همان پای متورم با سختی از جا بلند شد و همراه مرد برای دیدن همسر او رفت. نیم ساعتی در کنارش نشست. با او صحبت کرد و برایش شعر خواند و وقتی برگشت چشمانش خیس بود.»

فریدون مشیری به انجمن ادبی آفتاب که خود آن را تاسیس کرده بود بسیار علاقه مند بود. او اولین دوشنبه ی هر ماه را در این انجمن سپری می کرد و با وجود بیماری هم از این جلسات چشم پوشی نمی کرد. صبح دوشنبه سوم آبان 1379 با طلوعی تماس می گیرد و از وخیم تر شدن حالش می گوید؛ اما اشاره می کند که سعی خود را برای حضور در انجمن می کند؛ اما حالش بدتر می شود و به بیمارستان منتقل می شود و صبح روز بعد در هفتاد و چهار سالگی فوت می کند. پیکر او از کنار تالار وحدت با حضور طرفداران او تشییع شد.

محمد طلوعی درباره ی فریدون مشیری می نویسد:

«آن چه که من در فریدون مشیری یافتم انسانی با تمام صفات والای بشری است. او یک ایرانی بود با تمام صفات و وجناتی که در یک ایرانی اصیل می توان یافت. در چهره اش همیشه آرامشی موج می زد و آن چیزی جز گواه یک روح سالم در پس چهره ی فریدون مشیری نیست. می گویند در نوجوانی در وجود انسان یک حس نوع دوستی پدید می آید و با گذشت زمان آتش نوع دوستی در وجود انسان کمرنگ می شود یا به نوعی دیگر تعریف می شود؛ اما همیشه استثنا وجود دارد و فریدون مشیری یک استثنا بود و با گذشت زمان احساسش نسبت به هم وطنانش بیشتر می شد. روح ظریف فریدون توان تحمل ظلم و استبداد را نداشت و او پاک سرشتی بود که تحمل آلودگی و پلیدی را هم نداشت و با قلمش به پیکار اهریمن زشتی ها و پلیدی ها رفت. من به عنوان کمترین دوستدار زنده یاد فریدون مشیری فکر می کنم که اوج اشعارش جایی است که درد عاشق و بی وفایی معشوق را توصیف می کند و واقعا زیبا و پر از احساس است؛ و اگر بخواهم جان مایه ی شعر زنده یاد مشیری را تعریف کنم همانا عشق نیکو سرشتی نوع دوستی و میهن پرستی خواهد بود.»

فریدون مشیری

ویکی پدیای فریدون مشیری

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86_%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C

 

نمونه اشعار کوتاه و زیبای فریدون مشیری

دیوانه نیستم، به خدا سخت عاشقم

صبح از دریچه سر به درون می کشد با ناز

وز مشرق خیال

تو

صبح تابناک تری را

سر در کنار من

با چهره شکفته چو گل های نسترن

لبخند می زنی

من

افتاب پاک تری را

در نوشخند مهر تو می بینم

در مطلع بلند شکفتن

من روز خویش را

با آفتاب روی تو

کز مشرق خیال دمیده ست

آغاز می کنم

من با تو می نویسم و می خوانم

من با تو راه می روم و حرف می زنم

وز شوق این محال

که دستم به دست توست

این ناسازگار

سرانجام بشر را، این زمان، اندیشناکم سخت

بیش از پیش

که می لرزم به خود از وحشت این یاد

نه می بیند

نه می خواند

نه می اندیشد

این ناسازگار، ای داد

نه آگاهش توانی کرد با زاری

نه بیدار توانم کرد با فریاد

من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام

سیب را دست تو دیدم به گناه آمده ام

سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین

باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام

چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست

بی برادر همه شب در پی چاه آمده ام

شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند

من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام

این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن

من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام

 

فریدون مشیری در یک نگاه

۱۳۰۵: تولد فریدون مشیری

۱۳۲۳: چاپ شعر فردای ما

۱۳۳۳: ازدواج با اقبال اخوان

۱۳۳۳: همکاری با مجله روشنفکر

۱۳۳۴: کتاب تشنه طوفان

۱۳۳۸: تولد پسرش بابک

۱۳۳۵: کتاب گناه دریا

۱۳۳۴: تولد دخترش بهار

۱۳۳۹: شعر کوچه

۱۳۴۰: کتاب ابر

۱۳۴۷: کتاب بهار را باور کن

۱۳۴۸: کتاب پرواز با خورشید

۱۳۵۲: مسافرت به اروپا

۱۳۵۶: کتاب از خاموشی

۱۳۶۵: کتاب مروارید مهر

۱۳۶۷: کتاب آه باران

۱۳۷۱: کتاب از دیار آشتی

۱۳۷۲: کتاب با پنج سخن سرا

۱۳۷۵: کتاب لحظه ها و احساس

۱۳۷۷: مجموعه یک آسمان پرنده

۱۳۷۷: مجموعه دلاویزترین

۱۳۷۷: زیبای جاودانه

۱۳۷۷: کتاب آواز آن پرنده غمگین

۱۳۷۹: تا صبح تابناک اهورایی

۱۳۷۹: درگذشت


 


آثار فریدون مشیری که در کتابچین موجود است

لینک کوتاه

http://ketabch.in/a/4572