دانلود کتاب آرزوی آرزو
نویسنده: علیرضا رحیمی
ناشر : نهج
نویسنده: علیرضا رحیمی
ناشر : نهج
نام کتاب : آرزوی آرزو
نویسنده : علیرضا رحیمی
ناشر : نهج
تعداد صفحات : 32 صفحه
شابک : 978-964-94869-3-3
تاریخ انتشار : 1382
رده بندی دیویی : 8فا3/62
دسته بندی : داستان نوجوان
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 30000 تومان
"آرزوی آرزو"
کتاب حاضر اثری از علیرضا رحیمی می باشد که توسط انتشارات نهج منتشر شده است.
بی گمان در کشور ما برای سنين مختلف کتاب های ارزشمند تاليف شده و می شود, اما بسياری از نوجوانان ما, به دلايل گوناگون, به اين منابع دسترسی نداشته و يا از آن بی اطلاع اند بنابراين اگر موسسات آموزشی خود, توانايي تاليف کتاب هايي مناسب و جذاب را برای نوجوانان داشته باشند, مسلما گامی بزرگ و درخشان برداشته شده است. موسسه فرهنگی مصباح افتخار دارد که به منظور پرورش و بالندگی نوجوانان عزيز تحت پوشش خود, تاکنون گام های موثری در زمينه های علمی، فرهنگی, هنری و اعتقادی برداشته است و يکی از درخشان ترين ثمرات فعاليت های اين موسسه, تاليف و نشر کتاب های مناسب در اين زمينه بوده است و اکنون اين موسسه هديه ی ديگری با عـنوان آرزوی آرزو از مجموعه ی داستان هاي فکري براي نوجوانان به دانش آموزان خود تقديم می کند تا موجب رشد قدرت تفکر و تقويت ايمان واعتقاد اين عزيزان گردد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"هميشه به تو فكر مي كردم. دير ترا يافتم. مراببخش. پسرم غم مخور مثل تو کودكاني گرسنه و تنها در اين شهر بسيارند و من بايد به همه آنها سربزنم. زبان پسرك بند آمده بود. او تنها به چشمان مهربان و نافذ آن مرد مهربان نگاه مي كرد. كاش دستار از رويش بر مي داشت! اشتياق پسرك را براي ديدن روي مهربان پدر بيش تر و بيش تر مي شد. او كيست كه از غم من ناله مي كند؟ مرد زير لب زمزمه می کرد: خدايا ! درد و غم يتيمان و فقيران را بكاه. خدايا ! بيش از اين طاقت ديدن كودكان بي سرپناه و يتيمان خوابيده در كوچه ها و خيابان ها را ندارم. اي خداي مهربان بر اين كودكان معصوم رحم كن. و بعد آرام و مهربان ادامه داد: پسركم … از اين پس هر شب به ديدارت مي آيم. تو تنها نيستي. من همواره همراه تواَم. من همواره با تو خواهم بود. مرد مهربان بار ديگر صورت پسرك را بوسيد. بعد دستار خود را از سر باز كرد و آن را زير سر پسرك گذاشت. و عبايش را روي پسرك كشيد. فرصت خوبي بود كه پسرك چهرة مرد مهربان را ببيند! پسرک آرام زير لب گفت: چه صورت مهرباني ! چه چشمان درخشاني ! چه چهره آشنايي ! اما او به آرامي دور شد. پسرك هنوز توان اين را نداشت تا برخيزد و او را دنبال كند. اما مي دانست كه آن مرد مهربان شب هاي بعد هم به سراغش خواهد آمد و او را تنها نخواهد گذاشت."
این کتاب فهرست ندارد.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
کتاب خوبی بود
1400-08-21