دانلود کتاب خاطرات لجنی
نویسنده: معین ابطحی
ناشر : نوگام
نویسنده: معین ابطحی
ناشر : نوگام
نام کتاب : خاطرات لجنی
نویسنده : معین ابطحی
ناشر : نوگام
تعداد صفحات : 150 صفحه
شابک : 978-1-9099641-32-7
تاریخ انتشار : 1395
دسته بندی : داستان های کوتاه, داستان و رمان طنز, داستان های آموزنده
نوع کتاب : PDF
قیمت نسخه الکترونیک : رایگان
"خاطرات لجنی"
کتاب حاضر اثری از معین ابطحی می باشد که توسط انتشارات نوگام منتشر شده است.
داستان خاطرات لجنی با طنز تلخ و غریبی که دارد در نگاه اول روایتی ساده است از زندگی بچههای یک کوچه و محله. بچههایی که انگار از اول همهچیز را اختراع میکنند: بازی کردن، گروه، فوتبال، یارکشی، جنگیدن و… بهطوریکه این سطح از داستان حتی شبیه داستانهای نوجوان است.
ولی چیزی که خواندن آن را جذاب میکند و نو و تازه است، لایه درونیتری از روایت است: شکلگیری جامعه، تشکیلات، انقلاب، عشق، فردیت، گروه، جنگ، کینه و ...
جامعهای که حول مرکزیت و بهانهای مثل توپ و جوی لجنمال شکل میگیرد و همانها معضلاتش میشود. رشد میکند و بدون اینکه مخاطب حس کند، زندگی طبقه بزرگی از مردم و طرز زیست و فکرشان را به او نشان میدهد.
جایی از داستان میگوید: «شاید همهچیز از آن زمان شروع شد و باقی اتفاقات تنها تغییر شکلهای کوچکی بود در طرز دویدن ما» بله همهچیز از همان زمان شروع شد و هرکه آمد لگدی به توپ زد و جایی را زخم کرد و دلی را تاب داد. همهچیز از همانوقت شروع شد دوست عزیز و برای همین مخاطب این کتاب، گروه سنی خاصی ندارد، فقط کافیست درد را شناخته باشد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"خانه ای که من در آن زندگی می کردم در منطقه بسیار مهم و سوق الجیشی قرار داشت؛ درست وسط کوچه و نبش یکی از فرعی های بن بست. پهنای کوچه جلوی خانه ما کمی عریض تر از جاهای دیگر شده بود. دقیقاً نمی دانم به چه دلیل ولی این را خوب می دانم که این اتفاق باعث شده بود من خیلی راحت پنجره اتاق تو را زیر نظر داشته
باشم و تو هم راحت بتوانی بازی های ما را نگاه کنی و من خنده های تو را. خوشبختانه هنوز کسی با خندیدن مشکلی نداشت. آن زمان اتفاقات بیشتر به لطیفه شبیه بود ولی چون کسی نبود که به آن ها بخندد، با واقعیت اشتباه گرفته می شدند. وقتی تو از پشت پنجره اتاقت به ما می خندیدی خیالم راحت می شد که تمام این وحشی گری ها و جنایت های ما فقط و فقط یک لطیفه خنده دار است. البته تا وقتی فوتبال بازی می کردیم خطر خاصی وجود نداشت و تقریباً جنایتی هم پیش نمی آمد اما کم کم همه چیز رنگ عوض می کرد و ما هم داشتیم تغییر می کردیم. بچه ها دچار جدیت خاصی شده بودند و انگار دیگر فوتبال بازی نمی کردند و داشتند به وسیله توپ با همدیگر می جنگیدند. این شکل فوتبال همین طور ادامه داشت تا این که اولین مشکل خودش را نشان داد؛ توپ پنچر شد و سعی ما در نادیده گرفتن توپی که دیگر به همه چیز شبیه شده بود جز توپ کاملاً ناکام ماند.
دست آخر ما نتوانستیم در برابر این حقیقت که برای خرید توپ جدید پول لازم است بهانه ای پیدا کنیم. کار به آنجا رسید که هر بار یکی از بچه ها با التماس یا هزار و یک جور حمالی یا حتی دزدی پول توپ را جور می کرد اما مصرف ما بالاتر از این حرف ها بود. به یک فکر اساسی احتیاج داشتیم. یکی می بایست این مشکل را جمع می کرد. برای چند هفته فوتبال تعطیل شد و به همه ماموریت دادیم تا از هر سوراخی که می توانند پول به دست بیاورند. روش مرسوم آن زمان همین بود؛ هر کس پولی به دست می آورد سریع آن را در سوراخی مخفی می کرد که دست کسی به آن نرسد. آن قدر تدابیر امنیتی را خوب رعایت می کردند که گاه دیگر دست خودشان هم به پول نمی رسید."
این کتاب فهرست ندارد.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
من زیاد نتونستم با این کتاب کنار بیام ، ولی حتمن هستند عزیران که از نوع داستان ها خوششان میاد
1400-10-14
خوب بود
1400-12-05